آیدل جذاب من قسمت پنجم:))
آیدل جذاب من قسمت پنجم:))
درو باز کرد به محض باز شدن در کوک
اونو هل داد به سمت در طوری که شونه ته به طرز دردناکی با دیوار برخورد کرد
+ ایییی دردم اومد
کوک میخواست تهیونگ و ببوسه که جین با دوست پسرش اونجا بود و داشتن نماز میخوندن
( جین#).
# ای عوضیییییی
_ اییی واییی ببخشید
دستاشو روی چشمای خودشو ته گذاشت
_ نباید بهم زنگ بزنی؟
+ مرسی جینی جونم
# بهت گفتم
_ ای من ریدم تو این زندگی خونه ام ندارم
بیا بریم
+ ( تو ذهنش: هورااااا )
_ حالا چیکار کنم
+ مبخوای بریم خونه من ؟
کوک دست ته رو گرفت و رفتن خونه تهیونگ بزرگوار
اونجا هم اندکی نماز خواندند و دیگه کاری نکردن ( آخه به من چه به تو چه چرا گیر دادی به کارای اینا ) بله داشتم میفرمودیدم
پرش زمانی به فردا ؛)
همون طور که ته ته جان داشتن ناله میکردن این جناب بزرگواری که خودش باعث و بانی دل درد ته ته جان بود داشت براش مسکن میآورد
_ بفرما عزیزم
+ بهم قول دادی چیزیم نمیشه من ناقص شدم اینجوری
_ چقدر غر میزنی
+ اصلا نمیخوام من باهات حرف نمیزنم
_ ایشششش گوشی عوضی بلهههههه
/ ای عوضیییییییی سریع بیا و بقیه اون فیلم کوفتی رو بازی کن ( چقدر بی ادب واقعا 😐)
_ آقای پارک رییس جونم الو ؟ بازم روم قطع کرد آخه چراااااا
ته ته جونم
+ بله
_ من میرم زود میام باشه ؟
+ باشه
از زبان تهیونگ؛)
از اونجا که جونگ کوک میخواست بره منم میتونستم ببینم چند ماه و چند روز و چند ساعت و چند دقیقه وقت دارم تا زندگی کنم
وقتی جونگ کوک رفت رفتم دوش گرفتم خودمو مرتب کرد و بدو بدو سمت دوست قدیمیم هجوم بردم
( بکهیون جان & افراد متفرقه ٫ )
٫ بله بفرمایید
+ سلام من میخواستم دکتر بکهیون رو ملاقات کنم ایشون وقت دارن؟
٫ بله الان بهشون میگم
دو مین بعد؛)
٫ بفرمایید میتونید برید داخل
+ ممنون
& سلام ته خیلی وقت بود ندیدمت
+ سلام بکهیون راستش خب
& راستش خب ؟
+ برای یه کاری مزاحمت شدم
& چه کاری نکنه اتفاقی برات افتاده خوبی ؟
+ راستش دارم میمیرم
& دروغگو
+ ( با داد و گریه ) دارم راستشو میگمممم
& چی؟ پیش کدوم خری رفتی که بهت دروغ گفته هاااا ؟
+ میخوام تو مواظبم باشی لطفاً سعی کن کمکم کنی نمیخوام بمیرم ( شروع کرد به گریه های شدید )
بکهیون اومد جلو و بغلش کرد
& درست میشه قول میدم درست میشه و.....
درو باز کرد به محض باز شدن در کوک
اونو هل داد به سمت در طوری که شونه ته به طرز دردناکی با دیوار برخورد کرد
+ ایییی دردم اومد
کوک میخواست تهیونگ و ببوسه که جین با دوست پسرش اونجا بود و داشتن نماز میخوندن
( جین#).
# ای عوضیییییی
_ اییی واییی ببخشید
دستاشو روی چشمای خودشو ته گذاشت
_ نباید بهم زنگ بزنی؟
+ مرسی جینی جونم
# بهت گفتم
_ ای من ریدم تو این زندگی خونه ام ندارم
بیا بریم
+ ( تو ذهنش: هورااااا )
_ حالا چیکار کنم
+ مبخوای بریم خونه من ؟
کوک دست ته رو گرفت و رفتن خونه تهیونگ بزرگوار
اونجا هم اندکی نماز خواندند و دیگه کاری نکردن ( آخه به من چه به تو چه چرا گیر دادی به کارای اینا ) بله داشتم میفرمودیدم
پرش زمانی به فردا ؛)
همون طور که ته ته جان داشتن ناله میکردن این جناب بزرگواری که خودش باعث و بانی دل درد ته ته جان بود داشت براش مسکن میآورد
_ بفرما عزیزم
+ بهم قول دادی چیزیم نمیشه من ناقص شدم اینجوری
_ چقدر غر میزنی
+ اصلا نمیخوام من باهات حرف نمیزنم
_ ایشششش گوشی عوضی بلهههههه
/ ای عوضیییییییی سریع بیا و بقیه اون فیلم کوفتی رو بازی کن ( چقدر بی ادب واقعا 😐)
_ آقای پارک رییس جونم الو ؟ بازم روم قطع کرد آخه چراااااا
ته ته جونم
+ بله
_ من میرم زود میام باشه ؟
+ باشه
از زبان تهیونگ؛)
از اونجا که جونگ کوک میخواست بره منم میتونستم ببینم چند ماه و چند روز و چند ساعت و چند دقیقه وقت دارم تا زندگی کنم
وقتی جونگ کوک رفت رفتم دوش گرفتم خودمو مرتب کرد و بدو بدو سمت دوست قدیمیم هجوم بردم
( بکهیون جان & افراد متفرقه ٫ )
٫ بله بفرمایید
+ سلام من میخواستم دکتر بکهیون رو ملاقات کنم ایشون وقت دارن؟
٫ بله الان بهشون میگم
دو مین بعد؛)
٫ بفرمایید میتونید برید داخل
+ ممنون
& سلام ته خیلی وقت بود ندیدمت
+ سلام بکهیون راستش خب
& راستش خب ؟
+ برای یه کاری مزاحمت شدم
& چه کاری نکنه اتفاقی برات افتاده خوبی ؟
+ راستش دارم میمیرم
& دروغگو
+ ( با داد و گریه ) دارم راستشو میگمممم
& چی؟ پیش کدوم خری رفتی که بهت دروغ گفته هاااا ؟
+ میخوام تو مواظبم باشی لطفاً سعی کن کمکم کنی نمیخوام بمیرم ( شروع کرد به گریه های شدید )
بکهیون اومد جلو و بغلش کرد
& درست میشه قول میدم درست میشه و.....
۳.۴k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.