در راه کسی باید کان درد مرا کاهد
در راه کسی باید کان درد مرا کاهد
در بستر شادی ها لبخند مرا زاید
در خواب خوش مستی با یک قدح باده
در بزم شراب غم آهسته به ناز آید
یک یار مرا کافی کز هردو جهان شوید
دست و سر خود با یک انگشت به ما بازد
در شعله ی آتشها آب است به بالینم
کاین یار جفا کرده رقصانده مرا شاید
در حسرت لعلش گر چون شمع بسوزم من
این سوز سزا نبود این نور به کار آید
با ما ره خون رفته از مرگ خبر دارد
واندر طلبش صورت با دشنه بیاراید
یار مه شب تابم یک عمر ندانسته
ابر از غم هجرانش چون سیل بباراند
بیگانه چو پیدا شد او صدرنشین باشد
رخ بندد و دل بیند کاین روح بیاساید
از اهل سخاوت هم یک باده به دست آرد
چون هور به دشت گل انوار بتاباند
یک دست می و ساغر یک غمزهی خوش منظر
با رایحه ی مشکش این شامه سوزاند
آن دسته گل سرخش پرپر شده بر دامن
هر هلهله برپا شد با نغمه بپاشاند
بهر غزلی کز من یک اسم غزال آید
دل در بر و عاشقتر جان مست بیفشاند
#غزال
در بستر شادی ها لبخند مرا زاید
در خواب خوش مستی با یک قدح باده
در بزم شراب غم آهسته به ناز آید
یک یار مرا کافی کز هردو جهان شوید
دست و سر خود با یک انگشت به ما بازد
در شعله ی آتشها آب است به بالینم
کاین یار جفا کرده رقصانده مرا شاید
در حسرت لعلش گر چون شمع بسوزم من
این سوز سزا نبود این نور به کار آید
با ما ره خون رفته از مرگ خبر دارد
واندر طلبش صورت با دشنه بیاراید
یار مه شب تابم یک عمر ندانسته
ابر از غم هجرانش چون سیل بباراند
بیگانه چو پیدا شد او صدرنشین باشد
رخ بندد و دل بیند کاین روح بیاساید
از اهل سخاوت هم یک باده به دست آرد
چون هور به دشت گل انوار بتاباند
یک دست می و ساغر یک غمزهی خوش منظر
با رایحه ی مشکش این شامه سوزاند
آن دسته گل سرخش پرپر شده بر دامن
هر هلهله برپا شد با نغمه بپاشاند
بهر غزلی کز من یک اسم غزال آید
دل در بر و عاشقتر جان مست بیفشاند
#غزال
۱.۶k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.