ادامه پارت ۱۸❤️
از حرکت وایستم
+چی؟
- میگم تو واقعا منو دوست داری؟
یکم مکث
+خب آره خیلی
- از کی؟
+از قبل اینکه تو دوسم داشته باشی
خندید
+وایی نهههههه دیرک شد بدو
دوباره یه لبخند مستطیلی تحویلم داد
+چرا داری میخندی؟ 😠
-وقتی حرص میخوری خیلی بانمک میشی
+الان وقت این کارا نیست بدو
بعد شروع کردیم به دویدن
تا جلوی در خونه همش مسخره بازی درمیاوردیمو میخندیدم
رسیدیم جلوی در خونه
- خب خب دیگه رسیدیم
+اره ممنونم که همراهم اومدی خب خدا حافظ
- وایستا ببینم
تا خواستم برگردم و بگو چی شده یه بوسه رو لبم زد و گفت
-خب دیگه کاری ندارم بای
+خداحافظ
بعد اومدم داخل خونه
+سلام بر اهل منزل
~سلام کجا بودی شما
+بیرون
~تا این موقع شب
+توضیح میدم الان کلی کار دارم باید پرونده ها رو کامل کنم
~لازم نکرده یوگیوم واست فرستاد
~چی؟
+بچهها غروب اینجا بودن میخواستیم رو پروژه جدید کار کنیم که شما تشریف نداشتید حوصلمون سر رفت بعد دیدیم تو پرونده هات ناقصه کاملش کردیم و به کمک یوگیوم واسه رئیس جانگ فرستادیم
+واییییییی اونی خیلی ممنونم
بعد رفتم بغلش کردمو بوسیدمش
~دیگه دیر نکنیا
+چشمممم
بعد رفتم و لباسمو عوض کردمو خودمو پرت کردم روی تختو گوشیمو گرفتم دستم
+هه پیام دارم که
پیام ها رو باز کردمو خواندم اولی از سوبین بود
سوبین: سلام هه جونگ فردا نمیخواد بیای کمپانی دلیلشم بعداً بهت میگم بای
چیییی ینی چه که نرم کمپانی ینی چی شده
تا پارت بعد شمارو به نامجون کبیر میسپارم 😘
+چی؟
- میگم تو واقعا منو دوست داری؟
یکم مکث
+خب آره خیلی
- از کی؟
+از قبل اینکه تو دوسم داشته باشی
خندید
+وایی نهههههه دیرک شد بدو
دوباره یه لبخند مستطیلی تحویلم داد
+چرا داری میخندی؟ 😠
-وقتی حرص میخوری خیلی بانمک میشی
+الان وقت این کارا نیست بدو
بعد شروع کردیم به دویدن
تا جلوی در خونه همش مسخره بازی درمیاوردیمو میخندیدم
رسیدیم جلوی در خونه
- خب خب دیگه رسیدیم
+اره ممنونم که همراهم اومدی خب خدا حافظ
- وایستا ببینم
تا خواستم برگردم و بگو چی شده یه بوسه رو لبم زد و گفت
-خب دیگه کاری ندارم بای
+خداحافظ
بعد اومدم داخل خونه
+سلام بر اهل منزل
~سلام کجا بودی شما
+بیرون
~تا این موقع شب
+توضیح میدم الان کلی کار دارم باید پرونده ها رو کامل کنم
~لازم نکرده یوگیوم واست فرستاد
~چی؟
+بچهها غروب اینجا بودن میخواستیم رو پروژه جدید کار کنیم که شما تشریف نداشتید حوصلمون سر رفت بعد دیدیم تو پرونده هات ناقصه کاملش کردیم و به کمک یوگیوم واسه رئیس جانگ فرستادیم
+واییییییی اونی خیلی ممنونم
بعد رفتم بغلش کردمو بوسیدمش
~دیگه دیر نکنیا
+چشمممم
بعد رفتم و لباسمو عوض کردمو خودمو پرت کردم روی تختو گوشیمو گرفتم دستم
+هه پیام دارم که
پیام ها رو باز کردمو خواندم اولی از سوبین بود
سوبین: سلام هه جونگ فردا نمیخواد بیای کمپانی دلیلشم بعداً بهت میگم بای
چیییی ینی چه که نرم کمپانی ینی چی شده
تا پارت بعد شمارو به نامجون کبیر میسپارم 😘
۳۳.۲k
۲۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.