راکون کوچولو مو صورتی p۶۵
من:نور سیاه
هیکاری: پس متوجه شدی دیگه؟
من:هوم آره
*یعنی اینکه نور میتونه به هر شکل و رنگی وجود داشته باشه اگر که از یه شی شفاف با رنگ مخصوص عبور کنه
من:ولی اینجا کجاست؟
اصلا نور الان داره از چی رد میشه؟
هیکاری:خب من فقط میدونم که تو دیگه باید بری و اگه خواستی دوباره منو ببینی انگشتتو بزار روی گوشواره و کلمه ی ″نور″رو بگو
من: وایسا!
زیر پام خالی شد و یهو جوری که انگار از بدنم جدا شده بودم با کلی درد بهش برگشتم
نمی تونستم تحمل کنم با کلی بد بختی چشمامو باز کردم
بابا:اینسوک!
داداشم:هی!تو بالاخره بیدار شدی داشتی سکته تموم میدادی
من:هوم آها میشه اینارو بزاری برای بعدا من فعلا خیلی گشنمه
داداشم:طبیعیه ۴ روز مثل خرس قطبی بیهوش بودی!
من:هااااااااا!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
*روز بعد
من:داداش بیا اینجا
داداشم:چیه؟
من:میخوام یه چیزی رو برای اولین بار انجام بدم و تو نباید به کسی بگی
داداشم:نمیگم ولی اون چیه؟
من:خب،پس نشونت میدم
*امیدوارم درست عمل کنه
دستمو روی گوشواره گذاشتم و کلمه ی نور رو گفتم عمل نکرد! انتظارش رو داشتم واسه همین یه ایده داشتم! که البته به داداشم بستگی داشت
نگاهی به صورت داداشم انداختم زل زده بود بهم و منتظر بود یه کاری انجام بدم خب خوب پیش رفته حالا باید چکار کنم
معلومه از فرصت استفاده میکنم.
زدم زیر خنده و بهش گفتم که فقط میخواستم قیافشو وقتی که حسابی احمق جلوه اش دادم ببینم.
نگاهی بهم انداخت از سر تاسف سری تکون داد و رفت
هعی... فکر نمیکنم دیگه بتونم داداشمو راضیش کنم تا بیاد پیشم
فعلا اشکالی نداره اما چرا نتونست با همکاری ارتباط بگیرم؟همش یه خوب بود؟نمیدونم فعلا مهم.
درحال حاظر مشکلات بزرگتری دارم من چند روز از مدرسه جا موندم و احتمال زیاد بازخواستم میکنن
باید برم از بابام خواهش کنم یه گواهی بهم بده که احتمالا انجامش نمیده آخه واقعا دلیلی نداشت که یهو بیهوش شده بودم
بابام قبلاً یه پزشک بود اما از چند ماه پیش تصمیم گرفت که پرستار بشه
بنظرم واقعا کار احمقانه ای بود اما بدون اینکه به ما بگه انجامش داده بود کاریش نمیتونستم بکنم....
شب از بابام خواستم که یه گواهی بهم بده اما همونجوری که انتظار داشتم بهم گفت که انجامش نمیده
اما من که کوتاه نمی اومدم مگه نه؟
حتی اگه بابام بهم گواهی نمیداد میتونستم یکی جعل کنم یا یدونه از ورقه هاشو بدزدم
تصمیم گرفتم اولی رو انجام بدم و سریع توی تمام اپلیکیشن هایی که میشد چیزی جستجو کرد نوشتم:«جعل گواهی پزشک» خوشبختانه با اولین جستجویی که انجام دادم تونستم اون چیزی که میخواستم رو پیدا کنم درخواستمو توی قسمت ثبت سفارش نوشتم
هیکاری: پس متوجه شدی دیگه؟
من:هوم آره
*یعنی اینکه نور میتونه به هر شکل و رنگی وجود داشته باشه اگر که از یه شی شفاف با رنگ مخصوص عبور کنه
من:ولی اینجا کجاست؟
اصلا نور الان داره از چی رد میشه؟
هیکاری:خب من فقط میدونم که تو دیگه باید بری و اگه خواستی دوباره منو ببینی انگشتتو بزار روی گوشواره و کلمه ی ″نور″رو بگو
من: وایسا!
زیر پام خالی شد و یهو جوری که انگار از بدنم جدا شده بودم با کلی درد بهش برگشتم
نمی تونستم تحمل کنم با کلی بد بختی چشمامو باز کردم
بابا:اینسوک!
داداشم:هی!تو بالاخره بیدار شدی داشتی سکته تموم میدادی
من:هوم آها میشه اینارو بزاری برای بعدا من فعلا خیلی گشنمه
داداشم:طبیعیه ۴ روز مثل خرس قطبی بیهوش بودی!
من:هااااااااا!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
*روز بعد
من:داداش بیا اینجا
داداشم:چیه؟
من:میخوام یه چیزی رو برای اولین بار انجام بدم و تو نباید به کسی بگی
داداشم:نمیگم ولی اون چیه؟
من:خب،پس نشونت میدم
*امیدوارم درست عمل کنه
دستمو روی گوشواره گذاشتم و کلمه ی نور رو گفتم عمل نکرد! انتظارش رو داشتم واسه همین یه ایده داشتم! که البته به داداشم بستگی داشت
نگاهی به صورت داداشم انداختم زل زده بود بهم و منتظر بود یه کاری انجام بدم خب خوب پیش رفته حالا باید چکار کنم
معلومه از فرصت استفاده میکنم.
زدم زیر خنده و بهش گفتم که فقط میخواستم قیافشو وقتی که حسابی احمق جلوه اش دادم ببینم.
نگاهی بهم انداخت از سر تاسف سری تکون داد و رفت
هعی... فکر نمیکنم دیگه بتونم داداشمو راضیش کنم تا بیاد پیشم
فعلا اشکالی نداره اما چرا نتونست با همکاری ارتباط بگیرم؟همش یه خوب بود؟نمیدونم فعلا مهم.
درحال حاظر مشکلات بزرگتری دارم من چند روز از مدرسه جا موندم و احتمال زیاد بازخواستم میکنن
باید برم از بابام خواهش کنم یه گواهی بهم بده که احتمالا انجامش نمیده آخه واقعا دلیلی نداشت که یهو بیهوش شده بودم
بابام قبلاً یه پزشک بود اما از چند ماه پیش تصمیم گرفت که پرستار بشه
بنظرم واقعا کار احمقانه ای بود اما بدون اینکه به ما بگه انجامش داده بود کاریش نمیتونستم بکنم....
شب از بابام خواستم که یه گواهی بهم بده اما همونجوری که انتظار داشتم بهم گفت که انجامش نمیده
اما من که کوتاه نمی اومدم مگه نه؟
حتی اگه بابام بهم گواهی نمیداد میتونستم یکی جعل کنم یا یدونه از ورقه هاشو بدزدم
تصمیم گرفتم اولی رو انجام بدم و سریع توی تمام اپلیکیشن هایی که میشد چیزی جستجو کرد نوشتم:«جعل گواهی پزشک» خوشبختانه با اولین جستجویی که انجام دادم تونستم اون چیزی که میخواستم رو پیدا کنم درخواستمو توی قسمت ثبت سفارش نوشتم
۴.۵k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.