♢رنگ خون♢
♢رنگ خون♢
^P②^
____________________________________________
(ساعت 7)
ساعت 7 بود رفتم یه دوش 25 مینی گرفتم و اومدم موهامو خشک کردم و یه لباس پوشیدم (عکسو میزارم) داشتم آرایش میکردم که در خونه باز شد بلند شدم و از اتاق اومدم بیرون که دیدم تهیونگه اینقدر زود اومده!(علامت تهیونگ × )
+سلام تهیونگ
×سلام (سرد)
+اومم من دارم میرم بیرون با یونا
×باش (سرد و آروم) بعد کتمو دروردم و از خونه زدم بیرون
+دوباره همون کار همیشگی کتشو درورد و رفت بیرون واقعا کجا میره؟! ولش کردم و رفتم بقیه آرایشمو کردم وقتی کارم تموم شد ساعت نزدیک 8 بود که زنگ در ب صدا درومد درو باز کردم دیدم یوناعه
+عه یونا سلام
~سلام ا.ت بریم؟
+آره اومدم بیرونو کفشامو پوشیدم و با هم رفتیم بیرون کنار هم قدم میزدیم و میرفتیم سمت کافه بعد تقریبا 10 مین رسیدیم به ی کافه و سفارشمونو دادیم و شروع به حرف زدن با هم کردیم
^P②^
____________________________________________
(ساعت 7)
ساعت 7 بود رفتم یه دوش 25 مینی گرفتم و اومدم موهامو خشک کردم و یه لباس پوشیدم (عکسو میزارم) داشتم آرایش میکردم که در خونه باز شد بلند شدم و از اتاق اومدم بیرون که دیدم تهیونگه اینقدر زود اومده!(علامت تهیونگ × )
+سلام تهیونگ
×سلام (سرد)
+اومم من دارم میرم بیرون با یونا
×باش (سرد و آروم) بعد کتمو دروردم و از خونه زدم بیرون
+دوباره همون کار همیشگی کتشو درورد و رفت بیرون واقعا کجا میره؟! ولش کردم و رفتم بقیه آرایشمو کردم وقتی کارم تموم شد ساعت نزدیک 8 بود که زنگ در ب صدا درومد درو باز کردم دیدم یوناعه
+عه یونا سلام
~سلام ا.ت بریم؟
+آره اومدم بیرونو کفشامو پوشیدم و با هم رفتیم بیرون کنار هم قدم میزدیم و میرفتیم سمت کافه بعد تقریبا 10 مین رسیدیم به ی کافه و سفارشمونو دادیم و شروع به حرف زدن با هم کردیم
۶.۳k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.