❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥part_²⁹ ❦
*ا.ت ویو*
بعد از اینکه گوشی رو قطع کردم یه چیزی توجهمو جلب کرد یه چیزی داشت پشت گلدون نور قرمز میداد اروم از روی صندلیم پاشدم و رفتم سمت گلدون خم شدم و گلدون و اونور کشیدم که یه دوربین خیلی خیلی ریز دیدم که ج*ن هم نمیتونست ببینتش اما خب از اونجایی که من مغز خوبی دارم دیدمش و برش داشتم مثل اینکه یه کابل میخورد تا وصل شه به لپتاپ تا بشه ویدیو هایی که ظبط کرده رو دید یادم اومد منم یه دوربین این شکلی دارم سری رفتم سمت کشاب میزم و بازش کردم که کابل دوربینه شبیه به اینو دیدم برش داشتم و لپتاپم رو هم از داخل کشاب دومی میزم در اوردم خوشبختانه کابل به دوربین خورد دوربینو به لپتام وصل کردم دیدم که کلی فیلم از من داخل این دوربین هست مثل اینکه از ۱۷ سال پیش از من داخل این دوربین فیلم بود همرو تک تک دیدم خیلی عصبی بودم خوشبختانه به اولین ویدیو ای که ازم ظبط شده بود رسیدم اون ادم خیلی اسکل بود دوربین و روشن کرد و جوری گذاشتش که قیافش معلوم شده بود اون بادیگار هنوزم توی باندمه از عصبانیت لپتاپ رو محکم بستم کابل دوربین رو جدا کردم و دوربین زیر پاهام خورد کردم جوری که انگار پودر شده بود با عصبانیت از اتاق اومدم بیرون و دستور دادم همشون جمع بشن وقتی جمع شدن به اون کسی که دوربینو گذاشت خیره شدم.. اون تتوی آرم باندمو نداشت چطور نفهمیدم.. شروع کردم به حرف زدن
ا.ت: کی داخل اتاق من دوربین گذاشته بود..(داد)
وقتی حرفمو زدم رنگ بادیگاردی که دوربین گذاشته بود مثل گچ سفید شده بود
ا.ت: اگه خودتو نشون ندی میکشمت اگه خودت تسلیم بشی کاریت ندارم میزارم بری
هیچ کس چیزی نمیگفت صبرم لبریز شد به صورت حرفه ای تفنگمو از پشت کمرم در اوردم و جلوی اون بادیگاردی که دوربین گذاشته بود گرفتم سعی کرد فرار کنه اما یه تیر زدم به پاش بادیگارهام گرفتنش و انداختنش جلوم
ا.ت: بگو ببینم کی بهت دستور داد توی اتاق کار من دوربین کار بزاری
چندبار حرفمو تکرار کردم اما واکنشی نشون نداد فهمیدم که اون فقط کره ای خونده بود و مرده فرانسویه و حرفمو متوجه نشد برای همین به فر*انس*وی گفتم که به فرانسوی جوابمو داد
؟: خانم جئون تورو خدا منو نکشید(فرانسوی)
ا.ت: اول بگو کی تورو فرستاده بعد ازادت میکنم(فرانسوی)
؟: جئون جونگکوک
ا.ت: چی!
میدونستم دروغ میگه برای همین یه تیر توی مغزش خالی کردم
ا.ت: دیدید چه بلایی سرش اوردم... وای به حالتون به باند من خیانت کنید جوری عذابتون میدم ارزوی مرگ کنید
بادیگاردها: بله خانم
ا.ت: حالا برید سر کارتون
بادیگارد: خانم این برای شماست
ا.ت: اوکی بدش
❥part_²⁹ ❦
*ا.ت ویو*
بعد از اینکه گوشی رو قطع کردم یه چیزی توجهمو جلب کرد یه چیزی داشت پشت گلدون نور قرمز میداد اروم از روی صندلیم پاشدم و رفتم سمت گلدون خم شدم و گلدون و اونور کشیدم که یه دوربین خیلی خیلی ریز دیدم که ج*ن هم نمیتونست ببینتش اما خب از اونجایی که من مغز خوبی دارم دیدمش و برش داشتم مثل اینکه یه کابل میخورد تا وصل شه به لپتاپ تا بشه ویدیو هایی که ظبط کرده رو دید یادم اومد منم یه دوربین این شکلی دارم سری رفتم سمت کشاب میزم و بازش کردم که کابل دوربینه شبیه به اینو دیدم برش داشتم و لپتاپم رو هم از داخل کشاب دومی میزم در اوردم خوشبختانه کابل به دوربین خورد دوربینو به لپتام وصل کردم دیدم که کلی فیلم از من داخل این دوربین هست مثل اینکه از ۱۷ سال پیش از من داخل این دوربین فیلم بود همرو تک تک دیدم خیلی عصبی بودم خوشبختانه به اولین ویدیو ای که ازم ظبط شده بود رسیدم اون ادم خیلی اسکل بود دوربین و روشن کرد و جوری گذاشتش که قیافش معلوم شده بود اون بادیگار هنوزم توی باندمه از عصبانیت لپتاپ رو محکم بستم کابل دوربین رو جدا کردم و دوربین زیر پاهام خورد کردم جوری که انگار پودر شده بود با عصبانیت از اتاق اومدم بیرون و دستور دادم همشون جمع بشن وقتی جمع شدن به اون کسی که دوربینو گذاشت خیره شدم.. اون تتوی آرم باندمو نداشت چطور نفهمیدم.. شروع کردم به حرف زدن
ا.ت: کی داخل اتاق من دوربین گذاشته بود..(داد)
وقتی حرفمو زدم رنگ بادیگاردی که دوربین گذاشته بود مثل گچ سفید شده بود
ا.ت: اگه خودتو نشون ندی میکشمت اگه خودت تسلیم بشی کاریت ندارم میزارم بری
هیچ کس چیزی نمیگفت صبرم لبریز شد به صورت حرفه ای تفنگمو از پشت کمرم در اوردم و جلوی اون بادیگاردی که دوربین گذاشته بود گرفتم سعی کرد فرار کنه اما یه تیر زدم به پاش بادیگارهام گرفتنش و انداختنش جلوم
ا.ت: بگو ببینم کی بهت دستور داد توی اتاق کار من دوربین کار بزاری
چندبار حرفمو تکرار کردم اما واکنشی نشون نداد فهمیدم که اون فقط کره ای خونده بود و مرده فرانسویه و حرفمو متوجه نشد برای همین به فر*انس*وی گفتم که به فرانسوی جوابمو داد
؟: خانم جئون تورو خدا منو نکشید(فرانسوی)
ا.ت: اول بگو کی تورو فرستاده بعد ازادت میکنم(فرانسوی)
؟: جئون جونگکوک
ا.ت: چی!
میدونستم دروغ میگه برای همین یه تیر توی مغزش خالی کردم
ا.ت: دیدید چه بلایی سرش اوردم... وای به حالتون به باند من خیانت کنید جوری عذابتون میدم ارزوی مرگ کنید
بادیگاردها: بله خانم
ا.ت: حالا برید سر کارتون
بادیگارد: خانم این برای شماست
ا.ت: اوکی بدش
۹.۵k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.