فیکشن چانیول پارت ۲۶
شیطنت عشق💋
پارت بیست و پنجم
نویسنده:کیم او یون
جونگ میون:ادرس خونمو از کجا پیدا کردید؟!
چانیول:پروندت
جونگ میون:رئیس چان...
حرفم تموم نشده با حرف چانیول قطع شد
چانیول:میون شی جوری وانموند نکن که هیچی نشده دلیل جواب ندادنات میتونه مدرک بزرگی باشه
جونگ میون:ادم که نکشتم مدرک پیدا میکنی.شرایطم خوب نبود!
چانیول:نکنه ازت خاستگاری کردن؟🤣
جونگ میون:چی؟تو..تو از کجا میدونی
چانیول:نمیدونستم ولی با حرف الانت مطمئن شدم
چه خری ازت خاستگاری کرده!!
جونگ میون:خر نیست من خرم من بدبختم داغونم نابودم حالا تشریفتو ببر
چانیول:یه بار میگی رئیس چان یه بار میگی چانیول یه بار میگی چانی ایندفعه میگی تو؟!
جونگ میون:تلفظات من از کار خجالت اور تو بهتر بود-_-
چانیول:ععهه میخوای تکرارش کنم؟!((:
جونگ میون:باور کن الان حوصله بحث ندارم
چانیول:نکنه میخوای با عشقت چت کنی هوم؟
دیگه بیشتر از این نتونستم تحمل کنم و با بغضو صدای گرفته گفتم:بنظرت من با کیسمممم؟
من یه بدبختم که حتی تنها دوستم هم دلش ازم شکسته شد
من نمیتونم یه دوستیو نگه دارم
حالا توقع داری عشق داشته باشم
من برای توی عوضی درخواست بهترین دوستم کای رو ردددد کردمممم
اصلا میفهمی عشق چیه
تو حتی منو....
انگشت اشارشو روی لبم گذاشت
چانیول:هیششش
کی گفته تو تنهایی؟!
تو تنها نیستی
دستشو دور صورتم قاب کرد
فقط فکر میکنی تنهایی(:
دستشو از روی صورتم برداشت در خونه رو بازکرد یه چشمک بهم زد و رفت
این چی بود؟!
نکنه از بس تنها بودم توهم زدم؟/:
این پیش تو از توهم بودددد
خدایا دیگه دارم دیوونه میشم
با لبای اویزون سمت اتاقم رفتم دوش گرفتم و خوابیدم
...
#صبح_ساعت_۷
جونگ میونگ:از خواب بلند شدم و مسواکمو زدم مثل همیشه کیک و قهومو خوردم
امروز برخلاف روزای دیگه کت صورتی با یه سر همیه مشکی پوشیدم و برای خودم عجیب بود چرا انقدر یهویی اونم این همه تغییر؟!(عکسش تو صفحه دوم هست)
رژ صورتی همرنگ لباسم زدم و روش برق لب زدم
پاشنه بلند مشکی پوشیدم از خونه بیرون اومدم
...
چانیول:منشی یورا حواست باشه هااا
یورا:باشه رئیس چان تا الان ۲۳۵۰ بار گفتی مواظب باشم با کنیا دعوا نکنن
چانیول:زبونتو بران دراز نکن
یورا:|:
با اومدن مدیر هانیول حرفشو تموم کرد و رو به هانیول کرد
موهای کوتاه مصریشو بلوند کرده بود و لباس لیمویی سر هم پوشید بود که استیناش پف داشت و یه رژ لب کمرنگ قرمز
چانیول:نوناااااا(خواهر)چقدر خوشگل شدیییی
هانیول:عاعا/:خورشید از کدوم طرف در اومده یولا؟مهربون شدی!
چانیول:اووومووو من مهربون بودم فقط شما کشفش نکردید
هانیول:عجب
اوه کایاا
اومدی
کای:بله بانوی من😁
چانیول:ها😐
ادامه داره..♡
فالو=فالو
پستام لایک شه پستاتو لایک میکنم(:
پارت بیست و پنجم
نویسنده:کیم او یون
جونگ میون:ادرس خونمو از کجا پیدا کردید؟!
چانیول:پروندت
جونگ میون:رئیس چان...
حرفم تموم نشده با حرف چانیول قطع شد
چانیول:میون شی جوری وانموند نکن که هیچی نشده دلیل جواب ندادنات میتونه مدرک بزرگی باشه
جونگ میون:ادم که نکشتم مدرک پیدا میکنی.شرایطم خوب نبود!
چانیول:نکنه ازت خاستگاری کردن؟🤣
جونگ میون:چی؟تو..تو از کجا میدونی
چانیول:نمیدونستم ولی با حرف الانت مطمئن شدم
چه خری ازت خاستگاری کرده!!
جونگ میون:خر نیست من خرم من بدبختم داغونم نابودم حالا تشریفتو ببر
چانیول:یه بار میگی رئیس چان یه بار میگی چانیول یه بار میگی چانی ایندفعه میگی تو؟!
جونگ میون:تلفظات من از کار خجالت اور تو بهتر بود-_-
چانیول:ععهه میخوای تکرارش کنم؟!((:
جونگ میون:باور کن الان حوصله بحث ندارم
چانیول:نکنه میخوای با عشقت چت کنی هوم؟
دیگه بیشتر از این نتونستم تحمل کنم و با بغضو صدای گرفته گفتم:بنظرت من با کیسمممم؟
من یه بدبختم که حتی تنها دوستم هم دلش ازم شکسته شد
من نمیتونم یه دوستیو نگه دارم
حالا توقع داری عشق داشته باشم
من برای توی عوضی درخواست بهترین دوستم کای رو ردددد کردمممم
اصلا میفهمی عشق چیه
تو حتی منو....
انگشت اشارشو روی لبم گذاشت
چانیول:هیششش
کی گفته تو تنهایی؟!
تو تنها نیستی
دستشو دور صورتم قاب کرد
فقط فکر میکنی تنهایی(:
دستشو از روی صورتم برداشت در خونه رو بازکرد یه چشمک بهم زد و رفت
این چی بود؟!
نکنه از بس تنها بودم توهم زدم؟/:
این پیش تو از توهم بودددد
خدایا دیگه دارم دیوونه میشم
با لبای اویزون سمت اتاقم رفتم دوش گرفتم و خوابیدم
...
#صبح_ساعت_۷
جونگ میونگ:از خواب بلند شدم و مسواکمو زدم مثل همیشه کیک و قهومو خوردم
امروز برخلاف روزای دیگه کت صورتی با یه سر همیه مشکی پوشیدم و برای خودم عجیب بود چرا انقدر یهویی اونم این همه تغییر؟!(عکسش تو صفحه دوم هست)
رژ صورتی همرنگ لباسم زدم و روش برق لب زدم
پاشنه بلند مشکی پوشیدم از خونه بیرون اومدم
...
چانیول:منشی یورا حواست باشه هااا
یورا:باشه رئیس چان تا الان ۲۳۵۰ بار گفتی مواظب باشم با کنیا دعوا نکنن
چانیول:زبونتو بران دراز نکن
یورا:|:
با اومدن مدیر هانیول حرفشو تموم کرد و رو به هانیول کرد
موهای کوتاه مصریشو بلوند کرده بود و لباس لیمویی سر هم پوشید بود که استیناش پف داشت و یه رژ لب کمرنگ قرمز
چانیول:نوناااااا(خواهر)چقدر خوشگل شدیییی
هانیول:عاعا/:خورشید از کدوم طرف در اومده یولا؟مهربون شدی!
چانیول:اووومووو من مهربون بودم فقط شما کشفش نکردید
هانیول:عجب
اوه کایاا
اومدی
کای:بله بانوی من😁
چانیول:ها😐
ادامه داره..♡
فالو=فالو
پستام لایک شه پستاتو لایک میکنم(:
۴.۵k
۲۶ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.