چند پارتی هانما
چند پارتی هانما
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
*از زبان ا/ت*
امروز هم باید اون درازک رو تحمل کنمممم
ای خداااا
درسته ازش خوشم میاد اما.... اما خیلی سادیسمی... هست .... رو مخمه
رفتم لباسام رو عوض کردم برم سر کار...
یک لباس سبز کبریتی آستین بلند کوتاه با دامن بلند مشکی و چکمه مشکی پوشیدم
موهام رو با یک کیلیپس سبز هم رنگ لباسم پوشیدم
از در خونه رفتم بیرون
هوای صبح خیلی خوبه..... *نفس عمیق *
توی راه کافه بودم که اون درازک اومد سمتم
هنما: اوهایو کوتولههههه کجا میرییی
ای خدااااااا
ا/ت:دارم میرم سر کار و درضمن من کوتوله نیستم تو خیلی درازی
(هانما +ا/ت × )
+زبون درازی میکنی؟؟؟
×اره .... مشکلی داری؟؟؟
+نح... *ناناعت سد *
× دارم میرم کافه تا کارم رو انجام بدم اگه میخوای بیای ابروم رو ببری نیاااا
+چی......اهاااااا فهمیدم ممم میترسی آبروت رو ببرم؟؟؟
×*در ذهن :الان خیلییی بد سوتی دادم *نه.. نه نه اصلاا
+*پوزخند *چراااا پس منم میام.. اما یک شرت دارم تا آبروت رو نبرم...
×هر چی باشه..... قبوله...
+برام یکی از اون قهوه های به قول دیگران افسانه ایت رو درست کن!
×چ... چیییی؟؟؟
+همون که شنیدی
×ب.. باشه... مطمعنی سالمی؟؟؟
+*پوزخند *اگه سالم نبودم میتونستم درخواست های دیگه ای هو بکنم
×اوم.... پس دنبالم بیا
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
شرمنده اگه بد شده 🥲
من نویسنده افتضاحی ام *اشک فراوان *
خب اگه خوب شده بهم بگین بقیه اش رو نوشتم بزارم
🎸
🪗🥁
🎹🎧🎤
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
*از زبان ا/ت*
امروز هم باید اون درازک رو تحمل کنمممم
ای خداااا
درسته ازش خوشم میاد اما.... اما خیلی سادیسمی... هست .... رو مخمه
رفتم لباسام رو عوض کردم برم سر کار...
یک لباس سبز کبریتی آستین بلند کوتاه با دامن بلند مشکی و چکمه مشکی پوشیدم
موهام رو با یک کیلیپس سبز هم رنگ لباسم پوشیدم
از در خونه رفتم بیرون
هوای صبح خیلی خوبه..... *نفس عمیق *
توی راه کافه بودم که اون درازک اومد سمتم
هنما: اوهایو کوتولههههه کجا میرییی
ای خدااااااا
ا/ت:دارم میرم سر کار و درضمن من کوتوله نیستم تو خیلی درازی
(هانما +ا/ت × )
+زبون درازی میکنی؟؟؟
×اره .... مشکلی داری؟؟؟
+نح... *ناناعت سد *
× دارم میرم کافه تا کارم رو انجام بدم اگه میخوای بیای ابروم رو ببری نیاااا
+چی......اهاااااا فهمیدم ممم میترسی آبروت رو ببرم؟؟؟
×*در ذهن :الان خیلییی بد سوتی دادم *نه.. نه نه اصلاا
+*پوزخند *چراااا پس منم میام.. اما یک شرت دارم تا آبروت رو نبرم...
×هر چی باشه..... قبوله...
+برام یکی از اون قهوه های به قول دیگران افسانه ایت رو درست کن!
×چ... چیییی؟؟؟
+همون که شنیدی
×ب.. باشه... مطمعنی سالمی؟؟؟
+*پوزخند *اگه سالم نبودم میتونستم درخواست های دیگه ای هو بکنم
×اوم.... پس دنبالم بیا
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
شرمنده اگه بد شده 🥲
من نویسنده افتضاحی ام *اشک فراوان *
خب اگه خوب شده بهم بگین بقیه اش رو نوشتم بزارم
🎸
🪗🥁
🎹🎧🎤
۳.۳k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.