( من عاشق یک روانی شدم ) پارت ۳
( من حاضر شدم و محیا حاضر شد و سوار ماشینامون شدیم و رفتیم خونه ی خانواده ی تهیونگ شریکش هم اونجا بود )
مامان تهیونگ : سلام خوش اومدید صفا آوردید
بابای تهیونگ : خوش اومدید امیدوارم با صلح کردن قدم بزرگی برای آینده ی بچه ها برداریم 🥰
( رفتیم نشستیم و پدرم سر بحث رو باز کرد )
بابام : ببینید آقای کیم و آقای پارک چوکوروا یا آدانا یا حتی ترکیه خیلی تحت تاثیر جنگ بین ما و شما قرار گرفت من میخواستم دخترم رو اینجا به مدرسه بفرستم ولی خیلی باهم جنگ کردیم حتی یه شب به خونه ی ما حمله کردید و دخترم تیر خورد و ۵ ماه تو کما بود ☹️
بابای تهیونگ : درسته یکی از آدمای من به خانم کادی اغلو شلیک کرد (کادی اغلو فامیلی من بود ) ولی مجازات شد چون که نباید به یه بچه ی هفت ساله شلیک میکرد ☺️
تهیونگ : خانم کادی اغلو میتونید با من به اتاقم بیاید ؟😁
من : باشهههه 😒
( رفتم اتاقش و شروع کرد برام 🎹 پیانو زدن . پیانو زدنش که تموم شد ...)
تهیونگ : حواستون خیلی به خودتون باشه یه رقیب عرب دارید . گفته که اگه با شما ازدواج نکنه دست از جنگ و حمله به خونه تون بر نمیداره اون مرد دوازده تا زن داره و واس هیچکدوم عروسی نگرفته و یه راست دستشونو گرفته و برده محضر 🥲💔
من : حواسم هس تو لازم نکرده به من تأیین تکلیف کنی 😒
( اون پایین )
محیا : ببخشید خانم کیم سرویس بهداشتی تون از کدوم طرفه ؟
مامان تهیونگ : از اون طرف عزیزم 🥰
( که محیا رو آدمای اون پیر مرد عرب دزدیدن )
مامان تهیونگ : سلام خوش اومدید صفا آوردید
بابای تهیونگ : خوش اومدید امیدوارم با صلح کردن قدم بزرگی برای آینده ی بچه ها برداریم 🥰
( رفتیم نشستیم و پدرم سر بحث رو باز کرد )
بابام : ببینید آقای کیم و آقای پارک چوکوروا یا آدانا یا حتی ترکیه خیلی تحت تاثیر جنگ بین ما و شما قرار گرفت من میخواستم دخترم رو اینجا به مدرسه بفرستم ولی خیلی باهم جنگ کردیم حتی یه شب به خونه ی ما حمله کردید و دخترم تیر خورد و ۵ ماه تو کما بود ☹️
بابای تهیونگ : درسته یکی از آدمای من به خانم کادی اغلو شلیک کرد (کادی اغلو فامیلی من بود ) ولی مجازات شد چون که نباید به یه بچه ی هفت ساله شلیک میکرد ☺️
تهیونگ : خانم کادی اغلو میتونید با من به اتاقم بیاید ؟😁
من : باشهههه 😒
( رفتم اتاقش و شروع کرد برام 🎹 پیانو زدن . پیانو زدنش که تموم شد ...)
تهیونگ : حواستون خیلی به خودتون باشه یه رقیب عرب دارید . گفته که اگه با شما ازدواج نکنه دست از جنگ و حمله به خونه تون بر نمیداره اون مرد دوازده تا زن داره و واس هیچکدوم عروسی نگرفته و یه راست دستشونو گرفته و برده محضر 🥲💔
من : حواسم هس تو لازم نکرده به من تأیین تکلیف کنی 😒
( اون پایین )
محیا : ببخشید خانم کیم سرویس بهداشتی تون از کدوم طرفه ؟
مامان تهیونگ : از اون طرف عزیزم 🥰
( که محیا رو آدمای اون پیر مرد عرب دزدیدن )
۸.۲k
۲۹ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.