میراث ابدی۲ 💜پــارت۳۶💜 کپ👇
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بکهیون: میگی یا به قتل برسونمتتت.
نامجون: باشه بابا. اژدها را نمیشه همینطوری کشت پس اول باید از دست و پاهاش شروع کرد تا به سرش برسیم. سرش هم بدون دست و پا هیچ کاری نمیتونه بکنه.
ــ نامجون واضح بگو ببینم.
نامجون: بابا میگـ..
بوگوم: منظورش اینه که اول باید دست و پاهای جناح چپو از بین ببریم تا برسیم به سردستشون یعنی وزیر کیم.
بکهیون: چطوری به عقلت رسید؟
نامجون: ما اینیم دیگه.
شوگا: این حرفا از داداش من بعیده.
نامجون: ای بابا حالا یه حرف باحالی زدیم اینو زدن تو ذوقم.
اون وو: فکر خوبیه.
تکیون: آره از کجا شروع کنیم؟
بکهیون: از هانمین.
شوگا: آره.
+ رو ما هم حساب کنید.
دخترا بودن. اومدن نزدیک و نشستن. اینا کی اومدن ما نفهمیدیم. راستی یادم رفت بگم حالا تنها کسی که تو جمع مجرده منو و بکهیون و نامجون هستیم بقیشون زن دارن حتی بوگوم کله خره. شوگا و خواهرم میورانگ با هم ازدواج کردن. اون وو با مینهووا. تکیون با دختر دایی تهیونگ یونا ((نویسنده: این اسمو از یکی اسکی رفتم. خودش میدونه)). بوگوم هم با دختر دایی تهیونگ یوکی. ما هم 30سالمونه ولی هنوز قصد ازدواج نداریم.........
ــ شما کی اومدید؟
آجی: همین الان.
((نویسنده: دوستان از این به بعد به طور توضیحی براتون تعریف میشه. یعنی مکالمه ای نخواهیم داشت.))
به حرفای نامجون خیلی فکر کردیم درسته با این روش راحت میشه اونا را از پا درآورد. قرار شد از پس فردا شروع کنیم به انجام نقشمون. هدف اصلیمون هانمین بود. بعد از اون ماجرا اون هم به اونا پیوست. حالا هم شده دست چپ وزیر کیم....
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲
بکهیون: میگی یا به قتل برسونمتتت.
نامجون: باشه بابا. اژدها را نمیشه همینطوری کشت پس اول باید از دست و پاهاش شروع کرد تا به سرش برسیم. سرش هم بدون دست و پا هیچ کاری نمیتونه بکنه.
ــ نامجون واضح بگو ببینم.
نامجون: بابا میگـ..
بوگوم: منظورش اینه که اول باید دست و پاهای جناح چپو از بین ببریم تا برسیم به سردستشون یعنی وزیر کیم.
بکهیون: چطوری به عقلت رسید؟
نامجون: ما اینیم دیگه.
شوگا: این حرفا از داداش من بعیده.
نامجون: ای بابا حالا یه حرف باحالی زدیم اینو زدن تو ذوقم.
اون وو: فکر خوبیه.
تکیون: آره از کجا شروع کنیم؟
بکهیون: از هانمین.
شوگا: آره.
+ رو ما هم حساب کنید.
دخترا بودن. اومدن نزدیک و نشستن. اینا کی اومدن ما نفهمیدیم. راستی یادم رفت بگم حالا تنها کسی که تو جمع مجرده منو و بکهیون و نامجون هستیم بقیشون زن دارن حتی بوگوم کله خره. شوگا و خواهرم میورانگ با هم ازدواج کردن. اون وو با مینهووا. تکیون با دختر دایی تهیونگ یونا ((نویسنده: این اسمو از یکی اسکی رفتم. خودش میدونه)). بوگوم هم با دختر دایی تهیونگ یوکی. ما هم 30سالمونه ولی هنوز قصد ازدواج نداریم.........
ــ شما کی اومدید؟
آجی: همین الان.
((نویسنده: دوستان از این به بعد به طور توضیحی براتون تعریف میشه. یعنی مکالمه ای نخواهیم داشت.))
به حرفای نامجون خیلی فکر کردیم درسته با این روش راحت میشه اونا را از پا درآورد. قرار شد از پس فردا شروع کنیم به انجام نقشمون. هدف اصلیمون هانمین بود. بعد از اون ماجرا اون هم به اونا پیوست. حالا هم شده دست چپ وزیر کیم....
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲
۷۷.۱k
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.