زندگی رویایی فصل ۲ p4
آریا:قربونت برممم چرا گریه میکنی
کوثر:بلند شو تو که نمیدونستی
ا/ت:چرا بهم نگفته بوددددد
با کمک آریا و کوثر بلند شدم و رفتم سمت دستشویی آب به صورتم زدم راست میگه تو که نمیدونستی چرا باید خودتو سر زنش کنی کنتر خونه رو خاموش کردیم رفتیم نصرت یه چیزی خوردیم که بلههه آقا فرشاد و دوست دخترش دیدیم و تا منوو آریا رو دید رید تو خودش خودش دوست دخترش برد بیرون از رستوران و کلی خندیدیم 😂😂😂
آمدیم خونه و رفتم تو اتاقم
ا/ت: سلام عزیزم
آرمان:اوف سلام کاراتو قبول کردن
ا/ت:وای یسسسسس
آرمان:میدونی وقتی خوشحال میشی منم از خوشحالی تو خندم میگیرهههه
آرمان بوسم کرد رفتیم تو حال
مامان:خبب خانم پس میره کانادا
پارسا:بودشم فرقی به حالمون نداشت 😂😂
ا/ت:منم خوشحالم یه کصخلی مثل تو تو زندگیم روزانم نیست😂😂
۲۹ روز بعد
وقت رفتن بود تمام وسایلو بلاخره فرستادیم کانادا و چمدون و جمع کردیم و با همراه گریه بچه ها بدرقه شدیم
و با تاکسی رفتیم فرودگاه
آرمان:آماده از برای زندگی جدید
ا/ت:یسسسس
ولی زندگی همیشه رویایی نیست
اگر دوست دارین آماده بدیم حتما بگید
کوثر:بلند شو تو که نمیدونستی
ا/ت:چرا بهم نگفته بوددددد
با کمک آریا و کوثر بلند شدم و رفتم سمت دستشویی آب به صورتم زدم راست میگه تو که نمیدونستی چرا باید خودتو سر زنش کنی کنتر خونه رو خاموش کردیم رفتیم نصرت یه چیزی خوردیم که بلههه آقا فرشاد و دوست دخترش دیدیم و تا منوو آریا رو دید رید تو خودش خودش دوست دخترش برد بیرون از رستوران و کلی خندیدیم 😂😂😂
آمدیم خونه و رفتم تو اتاقم
ا/ت: سلام عزیزم
آرمان:اوف سلام کاراتو قبول کردن
ا/ت:وای یسسسسس
آرمان:میدونی وقتی خوشحال میشی منم از خوشحالی تو خندم میگیرهههه
آرمان بوسم کرد رفتیم تو حال
مامان:خبب خانم پس میره کانادا
پارسا:بودشم فرقی به حالمون نداشت 😂😂
ا/ت:منم خوشحالم یه کصخلی مثل تو تو زندگیم روزانم نیست😂😂
۲۹ روز بعد
وقت رفتن بود تمام وسایلو بلاخره فرستادیم کانادا و چمدون و جمع کردیم و با همراه گریه بچه ها بدرقه شدیم
و با تاکسی رفتیم فرودگاه
آرمان:آماده از برای زندگی جدید
ا/ت:یسسسس
ولی زندگی همیشه رویایی نیست
اگر دوست دارین آماده بدیم حتما بگید
۲.۷k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.