𝕻𝖆𝖗𝖙 ³⁵
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙)𝕻𝖆𝖗𝖙 ³⁵
از زبان تهیونگ:
+ میدونی چیز مرموزی هستی من میخام از اون عمارت کوفتی اون همه بدبختی هایی که توش کشیدم بیام بیرون اونوقت تو همش میگی نه نه نه هر کاری میخام بکنم میگی نه هوفففف متنفرم از کارات. رفتم کنار گوشش و گفتم _ چون تو مال منی + پوففف من مال خودم هم نیستمچه برسه تو
از زبان ا/ت:
حوصله ام سر رفته بود پاشدم و رفتم به اونایی که دارن میرقصن نگاه کردم + هیع گیر کی افتادم خدااا منو نجات بده اینجا خفه اس هوفففف . رفتم بیرون تهیونگ دستمو گرفت و بردم تو ماشین شیشه کشیدم پایین و داد زدم + خدااااا تهیونگ روانیه . سرم برگشت تهیونگ عصبانی بود دستمو گرفت و محکم فشار داد _ ها چی گفتی + آخخخ واضح بود ماشین وایساد تهیونگ اومد جلوم _ تکرارش کن + ها نمیدونم دستمو ول کنننننن . دوباره شروع به حرکت کرد داشتم میترکیدم توالت لازم بودم تا اینکه رسیدیم زودی رفتم +توالت کجاس بدوووو ٪ اونجا + ممنون . رفتم توالت هوفففف آخيش اوققققق ( مثلا بالا آورده ) . آخيش دلم آروم شد + خاله میشه قرص دل درد بدین ٪ چشم خانم + لعنت بهت تهیونگ . رفتم تو آشپزخونه و اون خانمه قرص داد خوردم رفتم رو مبل تهیونگتو لپتاپ بود لم دادم نفهمیدم کی خوابم برد بعد چند مین پاشدم رو تخت بودم + تهیونگ منحرف . رفتم پایین سرش تو لپتاپ بود + خوابت نمیاد _ باید برای جلسه آماده شم . کنارش نشستم بحثش قشنگ بود
از زبان تهیونگ:
ا/ت رو گذاشتم رو تخت و دوباره شروع کردم که ا/ت اومد پایین و اومد کنارم نشست اونم داشت میخوند معلوم بود جذبش شده + چقدر قهوه خوردی _ تو چیکار داری + خو میخام بدونم _ اومم دوازده تا + چیییی سالمی مسموم نشدی _ (تک خنده ) + عععع خندیدی _ نه نخندیدم + خودمبا دو تا چشمام دیدم _ نچ اشتباه دیدی .
از زبان ا/ت:
+ تهیونگ خندید هووووو _ نه نخندیدم + بگذریم ولی خدیدیا .
.
.
.
.
.
.
امروز برگشتیم کره و با بچه ها رفتیم بار _ ببینید اگر خطایی کردید تیر میخورید حواستون باشه + هااا الان که اومدم میگی ¥ ا/ت آروم باش + هوففف........ ٪ خب دوستان اینجا کسی داریم که بخاد بیاد رو صحنه اهنگ بخونه . شی آه دست منو آورد بالا + چیکار میکنی ¥ صدات خوبه ٪ شما + من ٪ ارع + خدا نگمچیکارت کنه شی آه . رفتم رو صحنه ٪ خب آهنگی هست که بخواین بخونین + آمممم Eight میخونم ٪ خوبه یه تشویقی بکنین . شروع کردم آواز خوندن احساس میکنم این معامله تهیونگ خوب پیش نره یعنی خودش نمیخاد تیری خورد روی مانیتور تو خودم پیچیدم
از زبان تهیونگ:
فهمیدم میخان حملا کنن سریع رفتم پایین صدای تیر اومد ا/ت اون بالا بود _ ایشششش . رفتم روی صحنه _ ا/ت پاشو + من میترسم _ من اینجام. دستاشو گرفتم تقریبا همه ی بادیگار ها کشته شده بودن و این پیروزی بود که یک گروه دیگه از جلو پامون برداشته شده _ حالت خوبه + نه اون مرده میخاست بکشتم ولی تیرش خطا رفت _ چیزی نیست تموم شد + نکنه میخان بعدا دنبالم باشن ( با گریه ) . بغلش کردم _ چیزی نیست.
.
.
.
.
.
........
پارت بعدی پست بعدی
از زبان تهیونگ:
+ میدونی چیز مرموزی هستی من میخام از اون عمارت کوفتی اون همه بدبختی هایی که توش کشیدم بیام بیرون اونوقت تو همش میگی نه نه نه هر کاری میخام بکنم میگی نه هوفففف متنفرم از کارات. رفتم کنار گوشش و گفتم _ چون تو مال منی + پوففف من مال خودم هم نیستمچه برسه تو
از زبان ا/ت:
حوصله ام سر رفته بود پاشدم و رفتم به اونایی که دارن میرقصن نگاه کردم + هیع گیر کی افتادم خدااا منو نجات بده اینجا خفه اس هوفففف . رفتم بیرون تهیونگ دستمو گرفت و بردم تو ماشین شیشه کشیدم پایین و داد زدم + خدااااا تهیونگ روانیه . سرم برگشت تهیونگ عصبانی بود دستمو گرفت و محکم فشار داد _ ها چی گفتی + آخخخ واضح بود ماشین وایساد تهیونگ اومد جلوم _ تکرارش کن + ها نمیدونم دستمو ول کنننننن . دوباره شروع به حرکت کرد داشتم میترکیدم توالت لازم بودم تا اینکه رسیدیم زودی رفتم +توالت کجاس بدوووو ٪ اونجا + ممنون . رفتم توالت هوفففف آخيش اوققققق ( مثلا بالا آورده ) . آخيش دلم آروم شد + خاله میشه قرص دل درد بدین ٪ چشم خانم + لعنت بهت تهیونگ . رفتم تو آشپزخونه و اون خانمه قرص داد خوردم رفتم رو مبل تهیونگتو لپتاپ بود لم دادم نفهمیدم کی خوابم برد بعد چند مین پاشدم رو تخت بودم + تهیونگ منحرف . رفتم پایین سرش تو لپتاپ بود + خوابت نمیاد _ باید برای جلسه آماده شم . کنارش نشستم بحثش قشنگ بود
از زبان تهیونگ:
ا/ت رو گذاشتم رو تخت و دوباره شروع کردم که ا/ت اومد پایین و اومد کنارم نشست اونم داشت میخوند معلوم بود جذبش شده + چقدر قهوه خوردی _ تو چیکار داری + خو میخام بدونم _ اومم دوازده تا + چیییی سالمی مسموم نشدی _ (تک خنده ) + عععع خندیدی _ نه نخندیدم + خودمبا دو تا چشمام دیدم _ نچ اشتباه دیدی .
از زبان ا/ت:
+ تهیونگ خندید هووووو _ نه نخندیدم + بگذریم ولی خدیدیا .
.
.
.
.
.
.
امروز برگشتیم کره و با بچه ها رفتیم بار _ ببینید اگر خطایی کردید تیر میخورید حواستون باشه + هااا الان که اومدم میگی ¥ ا/ت آروم باش + هوففف........ ٪ خب دوستان اینجا کسی داریم که بخاد بیاد رو صحنه اهنگ بخونه . شی آه دست منو آورد بالا + چیکار میکنی ¥ صدات خوبه ٪ شما + من ٪ ارع + خدا نگمچیکارت کنه شی آه . رفتم رو صحنه ٪ خب آهنگی هست که بخواین بخونین + آمممم Eight میخونم ٪ خوبه یه تشویقی بکنین . شروع کردم آواز خوندن احساس میکنم این معامله تهیونگ خوب پیش نره یعنی خودش نمیخاد تیری خورد روی مانیتور تو خودم پیچیدم
از زبان تهیونگ:
فهمیدم میخان حملا کنن سریع رفتم پایین صدای تیر اومد ا/ت اون بالا بود _ ایشششش . رفتم روی صحنه _ ا/ت پاشو + من میترسم _ من اینجام. دستاشو گرفتم تقریبا همه ی بادیگار ها کشته شده بودن و این پیروزی بود که یک گروه دیگه از جلو پامون برداشته شده _ حالت خوبه + نه اون مرده میخاست بکشتم ولی تیرش خطا رفت _ چیزی نیست تموم شد + نکنه میخان بعدا دنبالم باشن ( با گریه ) . بغلش کردم _ چیزی نیست.
.
.
.
.
.
........
پارت بعدی پست بعدی
۷۹.۳k
۲۶ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.