..
..
گوهری در سینه دارد جانمازمادرم
گوهری ازسینه ی پر رمز وراز مادرم
موقع راز ونیازش بارها حس کرده ام
«بوی باران میدهد چادر نماز مادرم»
در میان سینه اش باغ بهشتی دارد او
عطر های صد بهاران،درنماز مادرم
دستهای پینه دارش بوی ریحان میدهد
جان من بادا فدای چشم ناز مادرم
عشق او همچون گلی ،دائم شکوفا میشود
مهربانی بوده گویا درجهاز مادرم
در میان سازها ،لالایی اش بس جانفزاست
نغمههای دلکش وساز ونواز مادرم
شام تاریکم به نور روی اوشب تا به صبح
نور باران میشود باهر نماز مادرم
از خم ابروی او خواب از سرم پر میکشد
بند بند قلب من ،از هر نیاز مادرم
روز مادر مبارک.
گوهری در سینه دارد جانمازمادرم
گوهری ازسینه ی پر رمز وراز مادرم
موقع راز ونیازش بارها حس کرده ام
«بوی باران میدهد چادر نماز مادرم»
در میان سینه اش باغ بهشتی دارد او
عطر های صد بهاران،درنماز مادرم
دستهای پینه دارش بوی ریحان میدهد
جان من بادا فدای چشم ناز مادرم
عشق او همچون گلی ،دائم شکوفا میشود
مهربانی بوده گویا درجهاز مادرم
در میان سازها ،لالایی اش بس جانفزاست
نغمههای دلکش وساز ونواز مادرم
شام تاریکم به نور روی اوشب تا به صبح
نور باران میشود باهر نماز مادرم
از خم ابروی او خواب از سرم پر میکشد
بند بند قلب من ،از هر نیاز مادرم
روز مادر مبارک.
۱.۷k
۱۱ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.