i still love you
i still love you
s۲
p2
جونگ کوک: میخواستم چیزی رو بهتون بگم...
جئون: میشنوم
جونگ کوک: ش..شما میزارین که من آ..آیدل بشم؟
بعد از اتمام حرف جونگ کوک، جئون نگاهش رو به پسرش که از ترس داشت میلرزید داد
جونگ کوک با نگاه به خون نشسته ی پدرش بیشتر از قبل ترسید و ارزو کرد که ایکاش هیج وقت این حرفو نمیزد
حتی از نگاهش هم میتونست بفهمه که اتفاق خوبی در انتظارش نیست... اینبار حتما دیگه هیچ رحمی وجود نداره و بدتر هم قراره اذیتش کنه..!
جئون اروم و شمرده به سمت جونگ کوک رفت و وقتی بهش رسید دستش رو روی شونه ی اون گذاشت و کمی فشار داد و گفت
جئون: اره پسرم... اره... اما قبلش باید درس بزرگی رو بهت بدم... که هیچ وقت وقتی اعصابم خورده باهام حرف نزنی!
بلافاصله جونگ کوکو به سمت اتاق کوچیکی که توی زیرزمین اون خونه ی کوچیکی که توش زندگی میکردن وجود داشت، برد
وقتی که رسیدن در رو باز کرد و جونگ کوکو به داخل پرت کرد
همونطور که تیشرتشو در میاورد به سمت کوک قدم برداشت
جونگ کوک از ترس به عقب خیز برداشت و اخرش به دیوار ترک خورده ی پشتش برخورد کرد
جئون بعد از در اوردن تمام لباساش به سمت جونگ کوک حمله کرد و مثل یه حیوون وحشی شروع کرد به پاره کردن لباساش
جونگ کوک که اشکاش تند تند روی صورتش میریختن و تقلا میکرد رو نادیده میگرفت و به کارش ادامه میداد
حالت جونگ کوک طوری بود که به پشت دراز کشیده و بود به کمک آرنج دستاش، سر و سینه اش بالا اومده
زمین سفت و سرد باعث شده بود آرنجش درد بگیره و سرما کل وجودشو در بر بگیره
اون روانی بعد از کاملا لخت کردن جونگ کوک پاهاشو از هم باز کرد و در همون حالت نگهشون داشت
بلافاصله عضوشو وارد جونگ کوک کرد و با لذت به جیغ دردناک جونگ کوک گوش داد
شروع کرد به ضربه زدن و بعد از اولین بار اومدن داخلش ویبراتور نسبتا بزرگی رو که روی زمین افتاده بود برداشت
هنوزم خون تازه ی روی اون ویبراتور خشک نشده بود و این یعنی بدبختی تمام برای جونگ کوک!
ویبراتور رو روشن کرد و روی بالاترین حد درجه اش گذاشت
اینبار ویبراتور رو واردش کرد و بلافاصله عضوشم باهاش وارد کرد
جونگ کوک جیغ بلند تری زد و با دستاش، دستای سرد و سنگین اون مرد رو که پهلوهای نرمشو داشتن خرد میکردن گرفت و فشورد
ادامه دارد...
s۲
p2
جونگ کوک: میخواستم چیزی رو بهتون بگم...
جئون: میشنوم
جونگ کوک: ش..شما میزارین که من آ..آیدل بشم؟
بعد از اتمام حرف جونگ کوک، جئون نگاهش رو به پسرش که از ترس داشت میلرزید داد
جونگ کوک با نگاه به خون نشسته ی پدرش بیشتر از قبل ترسید و ارزو کرد که ایکاش هیج وقت این حرفو نمیزد
حتی از نگاهش هم میتونست بفهمه که اتفاق خوبی در انتظارش نیست... اینبار حتما دیگه هیچ رحمی وجود نداره و بدتر هم قراره اذیتش کنه..!
جئون اروم و شمرده به سمت جونگ کوک رفت و وقتی بهش رسید دستش رو روی شونه ی اون گذاشت و کمی فشار داد و گفت
جئون: اره پسرم... اره... اما قبلش باید درس بزرگی رو بهت بدم... که هیچ وقت وقتی اعصابم خورده باهام حرف نزنی!
بلافاصله جونگ کوکو به سمت اتاق کوچیکی که توی زیرزمین اون خونه ی کوچیکی که توش زندگی میکردن وجود داشت، برد
وقتی که رسیدن در رو باز کرد و جونگ کوکو به داخل پرت کرد
همونطور که تیشرتشو در میاورد به سمت کوک قدم برداشت
جونگ کوک از ترس به عقب خیز برداشت و اخرش به دیوار ترک خورده ی پشتش برخورد کرد
جئون بعد از در اوردن تمام لباساش به سمت جونگ کوک حمله کرد و مثل یه حیوون وحشی شروع کرد به پاره کردن لباساش
جونگ کوک که اشکاش تند تند روی صورتش میریختن و تقلا میکرد رو نادیده میگرفت و به کارش ادامه میداد
حالت جونگ کوک طوری بود که به پشت دراز کشیده و بود به کمک آرنج دستاش، سر و سینه اش بالا اومده
زمین سفت و سرد باعث شده بود آرنجش درد بگیره و سرما کل وجودشو در بر بگیره
اون روانی بعد از کاملا لخت کردن جونگ کوک پاهاشو از هم باز کرد و در همون حالت نگهشون داشت
بلافاصله عضوشو وارد جونگ کوک کرد و با لذت به جیغ دردناک جونگ کوک گوش داد
شروع کرد به ضربه زدن و بعد از اولین بار اومدن داخلش ویبراتور نسبتا بزرگی رو که روی زمین افتاده بود برداشت
هنوزم خون تازه ی روی اون ویبراتور خشک نشده بود و این یعنی بدبختی تمام برای جونگ کوک!
ویبراتور رو روشن کرد و روی بالاترین حد درجه اش گذاشت
اینبار ویبراتور رو واردش کرد و بلافاصله عضوشم باهاش وارد کرد
جونگ کوک جیغ بلند تری زد و با دستاش، دستای سرد و سنگین اون مرد رو که پهلوهای نرمشو داشتن خرد میکردن گرفت و فشورد
ادامه دارد...
۱۸.۷k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.