٭خونـِ خُوشگِل مَن! -پارت32-
(ریسهها رو کنار زدم و یه نفر جلوم ظاهر شد)
من:یا حضرت بوداا، تو کی-؟
س.ه:سلام من سوهیم خواهر سئویون
من:عااا سلام خوبین؟!
س.ه:ممنون تو خوبی؟!
من:بد نیستم
س.ه:احتمالا داشتی این طرفا رو میگشتی نه؟!
من:عام آره
س.ه:اوکی راحت باش
منم میرم کنار درخت کارت تموم شد بهم بگو اتاقت رو نشونت بدم:)
من:باشه ممنون
(سوهی رفت منم رفتم داخل حیاط که کف کردم
هیچی توش نبود!
حتی یه گل یا یه صندلی برای نشستن!
عجیب بود برام ولی برگشتم که یادم اومد یه حیاط دیگه هم مونده بود که نرفتم و ببینم
به سمت حیاط اصلی حرکت کردم ولی سوهی و سئویون انقد گرم صحبت بودن که متوجه من نشدن)
س.ی:دیروز تولد همزادم بود
س.ه:من که میدونم منظورت درختته چرا هنوز نتوستی واسش یه اسم بزاری؟!
س.ی:اسم داره دیگه اسمش نارنگیه!
س.ه:بله درسته:/
[من:اوه یادم رفت کادوی سئویونو بدم
امیدوارم یادم بمونه رفتم توی ساختمون بدمش]
(ورودی این حیاط رو هم با سبزه پشونده بودن پس کنار زدم و وارد شدم
اینجا به جز دیوار حیاط اصلی و حیاط پشتی میله داشت و تعدادی از درختای جنگل هم توی حیاط بودن، رودی که دیوار حیاط پشتی واسش شبیه پل نیم دایره شده بود به این حیاط هم کشیده میشد و اون طرف رود یه چندتایی گل بود
رفتم نزدیک رود به دیوار تکیه دادم و شاهد زیبایی این منظره بودم
اما یه لحضه چیزای تاری جلوی چشمام گذشت و از هوش رفتم..)
[ویو سئویون]
(انقدر با سوهی گرم صحبت بودم که یونهه رو فراموش کرده بودم ولی انگار سوهی حواسش بود)
س.ه:به نظرت یونهه هنوز داره اون حیاطا رو میبینه؟!
او:نمیدونم بیا بریم ببینیم
(رفتیم سمت حیاط پشتی ولی پیداش نکردیم
پس سوهی رفت سمت حیاط اصلی و من با دقت بیشتر دوباره همون جا گشتم که یهو صدای جیغ سوهی رو شنیدم!..)
-اسلاید² پارکسوهی (چویسولی خوانندهکیپاپ)
من:یا حضرت بوداا، تو کی-؟
س.ه:سلام من سوهیم خواهر سئویون
من:عااا سلام خوبین؟!
س.ه:ممنون تو خوبی؟!
من:بد نیستم
س.ه:احتمالا داشتی این طرفا رو میگشتی نه؟!
من:عام آره
س.ه:اوکی راحت باش
منم میرم کنار درخت کارت تموم شد بهم بگو اتاقت رو نشونت بدم:)
من:باشه ممنون
(سوهی رفت منم رفتم داخل حیاط که کف کردم
هیچی توش نبود!
حتی یه گل یا یه صندلی برای نشستن!
عجیب بود برام ولی برگشتم که یادم اومد یه حیاط دیگه هم مونده بود که نرفتم و ببینم
به سمت حیاط اصلی حرکت کردم ولی سوهی و سئویون انقد گرم صحبت بودن که متوجه من نشدن)
س.ی:دیروز تولد همزادم بود
س.ه:من که میدونم منظورت درختته چرا هنوز نتوستی واسش یه اسم بزاری؟!
س.ی:اسم داره دیگه اسمش نارنگیه!
س.ه:بله درسته:/
[من:اوه یادم رفت کادوی سئویونو بدم
امیدوارم یادم بمونه رفتم توی ساختمون بدمش]
(ورودی این حیاط رو هم با سبزه پشونده بودن پس کنار زدم و وارد شدم
اینجا به جز دیوار حیاط اصلی و حیاط پشتی میله داشت و تعدادی از درختای جنگل هم توی حیاط بودن، رودی که دیوار حیاط پشتی واسش شبیه پل نیم دایره شده بود به این حیاط هم کشیده میشد و اون طرف رود یه چندتایی گل بود
رفتم نزدیک رود به دیوار تکیه دادم و شاهد زیبایی این منظره بودم
اما یه لحضه چیزای تاری جلوی چشمام گذشت و از هوش رفتم..)
[ویو سئویون]
(انقدر با سوهی گرم صحبت بودم که یونهه رو فراموش کرده بودم ولی انگار سوهی حواسش بود)
س.ه:به نظرت یونهه هنوز داره اون حیاطا رو میبینه؟!
او:نمیدونم بیا بریم ببینیم
(رفتیم سمت حیاط پشتی ولی پیداش نکردیم
پس سوهی رفت سمت حیاط اصلی و من با دقت بیشتر دوباره همون جا گشتم که یهو صدای جیغ سوهی رو شنیدم!..)
-اسلاید² پارکسوهی (چویسولی خوانندهکیپاپ)
۷۹۱
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.