وقتی عضو جدید ویجایتویی p6
ا/ت:سریع رفتم سمت خونه باید از این شهر برم دیگه نمیخوام اینجا باشم ولی قبلش یه کاری دارم لباس راحت پوشیدم و رفتم سمت خونه مسعود که آدرس رو از شایان گرفته بودم و زنگ در زدم
مسعود:بله
ا/ت: سلام منم ا/ت
مسعود:بیا تو
رفتم بالا رفتم دم خونه
مسعود:صبر کن من ازت....
یه چک خوابوندم زیر گوشش
ا/ت: دفعه آخرت باشه باهام حرف میزنی من دارم برای همیشه از اینجا میرم که دیگه ریختت نبینم من ازت متنفرم و حالم ازت بهم میخوره
مسعود: آوردمش تو خونه هی تقلا میکردم ولی من کاریش نمیخواستم بکنم فقط میخواستم ارومش کنم
ا/ت:ببین بهم دست بزنی زنگ میزنم پلیس
مسعود:هوی باش آروم
ا/ت:رفتم سمت آشپزخونه یه چاقو و داشتم
ا/ت:بیای سمتم چاقو میزنم بهت
وضعیت نویسنده :اوههه ات خطرناک
مسعود:بله
ا/ت: سلام منم ا/ت
مسعود:بیا تو
رفتم بالا رفتم دم خونه
مسعود:صبر کن من ازت....
یه چک خوابوندم زیر گوشش
ا/ت: دفعه آخرت باشه باهام حرف میزنی من دارم برای همیشه از اینجا میرم که دیگه ریختت نبینم من ازت متنفرم و حالم ازت بهم میخوره
مسعود: آوردمش تو خونه هی تقلا میکردم ولی من کاریش نمیخواستم بکنم فقط میخواستم ارومش کنم
ا/ت:ببین بهم دست بزنی زنگ میزنم پلیس
مسعود:هوی باش آروم
ا/ت:رفتم سمت آشپزخونه یه چاقو و داشتم
ا/ت:بیای سمتم چاقو میزنم بهت
وضعیت نویسنده :اوههه ات خطرناک
۹.۴k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.