عشق مافیا
عشق مافیا
پارت۴
-----------------------------------
درو باز کردم دیدم که مایا دوستم اومده
مایا:سلام الاغ خوبی ..میگم.....
ات:سلام مرسی .....میگم چی?
مایا :میای برین بیرون
ات:بزار زنگ بزنم برای کوک ببینم اجازه میده یا نه
ویو کوک
تو جلسه بودم که یهو ات زنگ زد جیمین همکارم گوشی رو قطع کرد گفت کار ما الان مهم تره
ات:جواب نمیده
مایا: مهم نیست بابا بیا بریم کاریت نداره تازشم تو که مال اون نیستی فقط دوست دخترشی بیا بریم
ویو ات
سریع یه لباس (عکس) پوشیدم باهم رفتیم بیرون ساعت ۱۱ شب بود مایا گفت بمون منم موندم با هم کلی خرید کردیم گوشیم رو گذاشتم رو سایلنت که کسی زنگ نزنه
ویو کوک
ساعت ۱۰ بوداومدم خونه خسته بودم دیدم ات عمارت نیست رفتم خونه ی خودش اونجا هم نبود خیلی نگرانش بودم تمام جاهایی که میره رو رفتم ولی نبود
برگشتم خونه سریع دوش گرفتم افتادم رو تخت فقط شلوار پوشیدم عصابم خورد شده بود میخاستم پارش کنم (ساعت۱۲شب)
یهو ات اومد تو اتاق...
.........ادامه دارد،...........
حمایت نمکنین 💔
پارت۴
-----------------------------------
درو باز کردم دیدم که مایا دوستم اومده
مایا:سلام الاغ خوبی ..میگم.....
ات:سلام مرسی .....میگم چی?
مایا :میای برین بیرون
ات:بزار زنگ بزنم برای کوک ببینم اجازه میده یا نه
ویو کوک
تو جلسه بودم که یهو ات زنگ زد جیمین همکارم گوشی رو قطع کرد گفت کار ما الان مهم تره
ات:جواب نمیده
مایا: مهم نیست بابا بیا بریم کاریت نداره تازشم تو که مال اون نیستی فقط دوست دخترشی بیا بریم
ویو ات
سریع یه لباس (عکس) پوشیدم باهم رفتیم بیرون ساعت ۱۱ شب بود مایا گفت بمون منم موندم با هم کلی خرید کردیم گوشیم رو گذاشتم رو سایلنت که کسی زنگ نزنه
ویو کوک
ساعت ۱۰ بوداومدم خونه خسته بودم دیدم ات عمارت نیست رفتم خونه ی خودش اونجا هم نبود خیلی نگرانش بودم تمام جاهایی که میره رو رفتم ولی نبود
برگشتم خونه سریع دوش گرفتم افتادم رو تخت فقط شلوار پوشیدم عصابم خورد شده بود میخاستم پارش کنم (ساعت۱۲شب)
یهو ات اومد تو اتاق...
.........ادامه دارد،...........
حمایت نمکنین 💔
۵.۸k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.