پارت 27
من خوابم میومد شدید<br>
کوک داشت با نامجون درباره کارو اینا حرف میزد<br>
+جونگکوکی من میرم بخوابم کارت تموم شد بیا<br>
بچه ها بوس بای<br>
_منم میام<br>
+نه راحت باش<br>
رفتم تویه اتاق<br>
کوک تو رو درواسی موندو نشست<br>
نیم ساعت بعد کاملا خوابم برده بود<br>
_منم میرم پیش تهیونگم شبتون خوش<br>
اومد داخل دید خوابم<br>
اومد جلوم دراز کشید<br>
دستشو گذاشت زیر سرش اروم موهاو نوازش کرد<br>
بعد از نیم ساعت چشم هامو باز کردم دیدم داره نگاهم میکنه<br>
لبخندی زد<br>
_بخواب<br>
اروم سرمو گذاشتم رویه سینشو خوابم برد<br>
فردا**<br>
داشتیم میچرخیدیم تویه بازاراش<br>
ک گوشیه کوک زنگ خورد<br>
_من جاییم الان بابا<br>
پدرکوک: اوکی بلخره ک میبینمت پسر برات دارم! <br>
نگاهی به کوک کردم دیدم عصبی شدو بغضی داره<br>
پرش زمانی<br>
تویه اتاق بودیم<br>
اروم رفتم سمتش<br>
+ح... حالت خوبه<br>
نگاهم کردو گفت نه گفتم.. <br>
ادامه دارد..
کوک داشت با نامجون درباره کارو اینا حرف میزد<br>
+جونگکوکی من میرم بخوابم کارت تموم شد بیا<br>
بچه ها بوس بای<br>
_منم میام<br>
+نه راحت باش<br>
رفتم تویه اتاق<br>
کوک تو رو درواسی موندو نشست<br>
نیم ساعت بعد کاملا خوابم برده بود<br>
_منم میرم پیش تهیونگم شبتون خوش<br>
اومد داخل دید خوابم<br>
اومد جلوم دراز کشید<br>
دستشو گذاشت زیر سرش اروم موهاو نوازش کرد<br>
بعد از نیم ساعت چشم هامو باز کردم دیدم داره نگاهم میکنه<br>
لبخندی زد<br>
_بخواب<br>
اروم سرمو گذاشتم رویه سینشو خوابم برد<br>
فردا**<br>
داشتیم میچرخیدیم تویه بازاراش<br>
ک گوشیه کوک زنگ خورد<br>
_من جاییم الان بابا<br>
پدرکوک: اوکی بلخره ک میبینمت پسر برات دارم! <br>
نگاهی به کوک کردم دیدم عصبی شدو بغضی داره<br>
پرش زمانی<br>
تویه اتاق بودیم<br>
اروم رفتم سمتش<br>
+ح... حالت خوبه<br>
نگاهم کردو گفت نه گفتم.. <br>
ادامه دارد..
۲۳.۵k
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.