وقتی بین بچه هاش فرق می زاشت
وقتی بین بچه هاش فرق می زاشت
p7
ویو ا.ت
خیلییییی خوشحالم چونننن براییی اولین بار می خوام برم بازار فقط من راه مدرسه و دانشگاه و دیدم ولی بازاررر نرفتم
رفتم ی لباس طرح سفید و مشکی که روش عکس گوجو ساتورو بود رو پوشیدم با شلوار مام استایل مشکی موهومم با بابلیس حالت دادم و ی میکاپ لایت گوشیم و ورداشتم و د برو که رفتیم لتس گو تو بازار
منتظر بابا بودم که با ی قیافه ی جدی اومد و گفت
کوک:گمشوو برو سوار ماشین شو ( سرد )
رفتم سوار ماشین که بابا اومدو حرکت کردیم به سمت بازار
و تو راه فقط تهدید های بابا رو گوش می دادم
کوک: ببین بهت بگم ی روز آوردمت بیرون دور ور نداریا چون مامانت گف آوردمت( سررررردددد )
بعد ماشین و نگه داشت و پیاده شدم تو راه به حرفاش فک می کردم که یدفعه گفت
کوک:زیادد به چیزی فک نکن الانم چشماتو واز کن اینجا وایسا من برم خرید کنم
و رفت
منم یهو ی مغازه ی اکسسوری دیدم اومدم از خیابون بدو بدو رد شم که یهو ی نور سفید دیدم و سیاهیییی
پارت بعد آخری شرتم داره
کامنت ۲۰
لایک ۳۰
p7
ویو ا.ت
خیلییییی خوشحالم چونننن براییی اولین بار می خوام برم بازار فقط من راه مدرسه و دانشگاه و دیدم ولی بازاررر نرفتم
رفتم ی لباس طرح سفید و مشکی که روش عکس گوجو ساتورو بود رو پوشیدم با شلوار مام استایل مشکی موهومم با بابلیس حالت دادم و ی میکاپ لایت گوشیم و ورداشتم و د برو که رفتیم لتس گو تو بازار
منتظر بابا بودم که با ی قیافه ی جدی اومد و گفت
کوک:گمشوو برو سوار ماشین شو ( سرد )
رفتم سوار ماشین که بابا اومدو حرکت کردیم به سمت بازار
و تو راه فقط تهدید های بابا رو گوش می دادم
کوک: ببین بهت بگم ی روز آوردمت بیرون دور ور نداریا چون مامانت گف آوردمت( سررررردددد )
بعد ماشین و نگه داشت و پیاده شدم تو راه به حرفاش فک می کردم که یدفعه گفت
کوک:زیادد به چیزی فک نکن الانم چشماتو واز کن اینجا وایسا من برم خرید کنم
و رفت
منم یهو ی مغازه ی اکسسوری دیدم اومدم از خیابون بدو بدو رد شم که یهو ی نور سفید دیدم و سیاهیییی
پارت بعد آخری شرتم داره
کامنت ۲۰
لایک ۳۰
۵.۶k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.