فیک کوکpt1
این اولین فیک منه امیدوارم خوشتون بیاد3>>
--‐------------------------------------‐------------------------------------‐---------------------کیم ا.ت هستم ، ۲۰ ساله متولد سئول. به ماه ، گربه ، کتاب ، طبیعت و موزیک علاقه دارم! پدرم صاحب شرکت هست و منم منشی اونجا هستم ، اسم شرکت هم "شرکت لیپا" ست
جئون جونگ کوک هستم ، ۲۶ ساله متولد سئول . بزرگترین شرکت کره برای منه و ۳ سال متوالی در لیست میلیاردر ها بودم و چند بار هم به عنوان جذاب ترین مرد سال انتخاب شدم . فردا برای بستن قرداد به شرکت لیپا میرم ، اونجا شرکت بزرگیه و سود خوبی محسوب میشه
(فرداصبح، ا.ت ویو)
+پدر ؟
-بیاتو
رفتم داخل سمت میز بابا
+ آقای جئون اومده ، همونی که میخواستین قرارداد ببندید باهاش
_بگو بیاد تو
رفتم و به جونگ کوک گفتم بره داخل ، اولین بار بود میلیارد کره رو میدیدم ، واقعا جدی و پر ابهت بود، بگی نگی جذاب هم هست:>
(کوک ویو)
اگه منشی زن اینه که باید برای خودم ۲،۳تا بگیرم (عه عه عههههههه پسرممم،ممم) لعنتی واقعا دختر جذابی بود
رفتم تو با آقای کیم سلام و احوالپرسی کردیم
_بفرمایید آقای جئون ، حضور شما واقعا باعث افتخاره
*ممنون آقای کیم! برای ماهم افتخار بزرگیه
یه ۱ساعتی درمورد شرایط و اینجورچیزا حرف زدیم و ازطرف هردو شرکت قرداد بستیم.
_به دخترم میگم تا قرارداد مارو بیاره
رو به تلفن میزش به دخترش گفت تا قرارداد بیاره ، دیدم همون منشیه اومد داخل و کاغذارو گذاشت رو میزش ، پس دخترش بود.... مثلا میخواستم مخش رو بزنم ( خدایا..XD)
+چیز دیگه ای نمیخواید پدر؟
_نه میتونی بری
*ببخشید خانم کیم؟
بهم نگاه کرد که چشم تو چشم شدیم ولی سریع سرشو پایین انداخت
* یه لیوان آب بیار
+ح..حتما
دخترش رفت و منم نشستم همه ی قراردادارو خوندم و امضا کردم که دخترش در زد و اومد داخل
+آقای جئون لیوان رو کجا بزارم؟
*الان میخوام ، بدش من
سینی رو تعارف کرد و منم لیوانو گرفتم و با یه قلوپ آب رو دادم بالا که دیدم دختره زل زده به گلوم که چطوری آب آب میره پایین . چشمک زدم و لیوان و گذاشتم تو سینی .
عین لبو سرخ شده بود و سریع رفت بیرون ، منم دوباره نشستم پای کاغذا
(ا.ت ویو)
وااااهااااییییییییی پسره ی جذاب پدصگگگگگگ (مود من وقتی کراشمو میبینمXD) ، رگ گردنش ، چشای خوشگلش با موهای مشکیش خدااااا. معلومه از این بدن سازاست که بجای ۶ تا ۸ تا پک دارن (عه عههههههه زشتههههه ذهن تو بشوووور) ، واقعا کراشه!:">
همینطوری عر میزدم که یهو جئون اومد بیرون و درم بست . یلحظه نه کسی رفت نه کسی اومد ، فقط من و اون ، بهم نزدیک شد ......
امیدوارم حمایت کنید*^*
--‐------------------------------------‐------------------------------------‐---------------------کیم ا.ت هستم ، ۲۰ ساله متولد سئول. به ماه ، گربه ، کتاب ، طبیعت و موزیک علاقه دارم! پدرم صاحب شرکت هست و منم منشی اونجا هستم ، اسم شرکت هم "شرکت لیپا" ست
جئون جونگ کوک هستم ، ۲۶ ساله متولد سئول . بزرگترین شرکت کره برای منه و ۳ سال متوالی در لیست میلیاردر ها بودم و چند بار هم به عنوان جذاب ترین مرد سال انتخاب شدم . فردا برای بستن قرداد به شرکت لیپا میرم ، اونجا شرکت بزرگیه و سود خوبی محسوب میشه
(فرداصبح، ا.ت ویو)
+پدر ؟
-بیاتو
رفتم داخل سمت میز بابا
+ آقای جئون اومده ، همونی که میخواستین قرارداد ببندید باهاش
_بگو بیاد تو
رفتم و به جونگ کوک گفتم بره داخل ، اولین بار بود میلیارد کره رو میدیدم ، واقعا جدی و پر ابهت بود، بگی نگی جذاب هم هست:>
(کوک ویو)
اگه منشی زن اینه که باید برای خودم ۲،۳تا بگیرم (عه عه عههههههه پسرممم،ممم) لعنتی واقعا دختر جذابی بود
رفتم تو با آقای کیم سلام و احوالپرسی کردیم
_بفرمایید آقای جئون ، حضور شما واقعا باعث افتخاره
*ممنون آقای کیم! برای ماهم افتخار بزرگیه
یه ۱ساعتی درمورد شرایط و اینجورچیزا حرف زدیم و ازطرف هردو شرکت قرداد بستیم.
_به دخترم میگم تا قرارداد مارو بیاره
رو به تلفن میزش به دخترش گفت تا قرارداد بیاره ، دیدم همون منشیه اومد داخل و کاغذارو گذاشت رو میزش ، پس دخترش بود.... مثلا میخواستم مخش رو بزنم ( خدایا..XD)
+چیز دیگه ای نمیخواید پدر؟
_نه میتونی بری
*ببخشید خانم کیم؟
بهم نگاه کرد که چشم تو چشم شدیم ولی سریع سرشو پایین انداخت
* یه لیوان آب بیار
+ح..حتما
دخترش رفت و منم نشستم همه ی قراردادارو خوندم و امضا کردم که دخترش در زد و اومد داخل
+آقای جئون لیوان رو کجا بزارم؟
*الان میخوام ، بدش من
سینی رو تعارف کرد و منم لیوانو گرفتم و با یه قلوپ آب رو دادم بالا که دیدم دختره زل زده به گلوم که چطوری آب آب میره پایین . چشمک زدم و لیوان و گذاشتم تو سینی .
عین لبو سرخ شده بود و سریع رفت بیرون ، منم دوباره نشستم پای کاغذا
(ا.ت ویو)
وااااهااااییییییییی پسره ی جذاب پدصگگگگگگ (مود من وقتی کراشمو میبینمXD) ، رگ گردنش ، چشای خوشگلش با موهای مشکیش خدااااا. معلومه از این بدن سازاست که بجای ۶ تا ۸ تا پک دارن (عه عههههههه زشتههههه ذهن تو بشوووور) ، واقعا کراشه!:">
همینطوری عر میزدم که یهو جئون اومد بیرون و درم بست . یلحظه نه کسی رفت نه کسی اومد ، فقط من و اون ، بهم نزدیک شد ......
امیدوارم حمایت کنید*^*
۵.۰k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.