مافیای من part 3
پرش زمانی به صبح:
از زبان لانا
امروز هم یک روزه بدبختانه ی دیگه من داشتم به حرفای اجوما فکر میکردم حواسم نبود که یهو قاب عکسه ارباب جئون شکست
٪وای بدبخت شدم ~این صدای چی بود هه تو چطور جرعت کردی وسیله ی مهمم رو بشکونی هانننن(داد) ٪ارباب ببخشید(ترس و لرز) ~اون شلاقه منو بیارین٪ارباب غلط کردم دیگه هیچوقت اینکارو نمیکنم ~نکنه همتون میخواین مثل این هرزه بشین(داد بلند) اجوما: بفرمایید ارباب٪ارباببب تو.. رر.. وخداا منو ببخشین هیچوقت دیگه اینکارو نمیکم
با اولین ضربه ای که زد انگار قلبم واستاد
از زبان کوک: نمیدونم از یک طرف ازش عصبانی بودم از یک طرفم دلم براش میسوزه با دوتا ضربه تمومش کردم
٪هق هققق ارب.. هقق ~بیاین اینو از اینجا بردارین توهم دفعه ی اخرت باشه وسایلمو میشکنی اگه یکبار دیگه اینکارارو ادامه بدی با یک روش دیگه خلاص میشی٪چشم.. هققق +چی شده چرا گریه میکنی ~هق اون جئون پدصگ منو شلاق زد بخاطر یک قاب عکس +پاشو پاشو لوس نشو هیچکارت نشده هفتاد تا که نزده فقط دوتا زده دیگه٪میشه خفه شی +نه نمیشم حالا خودتو جمع و جور کن خرس گنده ٪توییی +اگه من خرسم توهم خواهره خرسی ٪ ایششش من برم حموم +برو
از زبان لونا
بعد این حرفا داشتم طی میکشیدم که از پشت در صدای ارباب جئون رو شنیدم داشت به ارباب پارک چیزی میگفت منم فال گوش واستادم
~جیمین ببین من با این دختره میخوام ازدواج کنم =چرا مگه عاشقشی ~نه فقط مامانم میخواد منو به دختر عمه ی زشته لوس بده منم بهش گفتم که نمیخواد بعدش اونم گفتش که خودم برم پیدا کنم منم تصمیم گرفتم لانا رو زنم کنم چون هم لوس نیست هم خیلی مظلومه =اگه قبول نکرد چی ~اون روی حرف من میتونه حرف بزنه؟ نه چون من رئیسم =عووو ذهنو ~اهوم
وایی اینا چی دارن میگن یهو دیدم در باز شد و منو دیدن
ببخشید =واستا ببینم تو اینجا چیکار میکنی داشتم طی میکشیدم =(گلوی لونا رو گرفته و به دیوار چسبونده) ببین اگه دروغ گفته باشی یک بلایی سرت میارم که بد بشه برات (اب دهنشو قورت داد) نه ارباب پارک من هیچ وقت همچنین کار بی ادبانه ای نمیکنم =(گلوشو ول کرد) خواهیم دید راستگو میبینی(زیر لبش گفت)=شنیدم اوکی=تنبیه میخوای ارباب پارک چیزی مگه گفتم فقط گفتم اوکی این بده ایا =باشه باشه برو خدافظ
لایک کنین و حمایت کنین تا منم پارت هارو زودتر بزارم اسلاید2 لباسه خدمتکاری لونا و لانا❤❤💖💖💖🌸🌸
از زبان لانا
امروز هم یک روزه بدبختانه ی دیگه من داشتم به حرفای اجوما فکر میکردم حواسم نبود که یهو قاب عکسه ارباب جئون شکست
٪وای بدبخت شدم ~این صدای چی بود هه تو چطور جرعت کردی وسیله ی مهمم رو بشکونی هانننن(داد) ٪ارباب ببخشید(ترس و لرز) ~اون شلاقه منو بیارین٪ارباب غلط کردم دیگه هیچوقت اینکارو نمیکنم ~نکنه همتون میخواین مثل این هرزه بشین(داد بلند) اجوما: بفرمایید ارباب٪ارباببب تو.. رر.. وخداا منو ببخشین هیچوقت دیگه اینکارو نمیکم
با اولین ضربه ای که زد انگار قلبم واستاد
از زبان کوک: نمیدونم از یک طرف ازش عصبانی بودم از یک طرفم دلم براش میسوزه با دوتا ضربه تمومش کردم
٪هق هققق ارب.. هقق ~بیاین اینو از اینجا بردارین توهم دفعه ی اخرت باشه وسایلمو میشکنی اگه یکبار دیگه اینکارارو ادامه بدی با یک روش دیگه خلاص میشی٪چشم.. هققق +چی شده چرا گریه میکنی ~هق اون جئون پدصگ منو شلاق زد بخاطر یک قاب عکس +پاشو پاشو لوس نشو هیچکارت نشده هفتاد تا که نزده فقط دوتا زده دیگه٪میشه خفه شی +نه نمیشم حالا خودتو جمع و جور کن خرس گنده ٪توییی +اگه من خرسم توهم خواهره خرسی ٪ ایششش من برم حموم +برو
از زبان لونا
بعد این حرفا داشتم طی میکشیدم که از پشت در صدای ارباب جئون رو شنیدم داشت به ارباب پارک چیزی میگفت منم فال گوش واستادم
~جیمین ببین من با این دختره میخوام ازدواج کنم =چرا مگه عاشقشی ~نه فقط مامانم میخواد منو به دختر عمه ی زشته لوس بده منم بهش گفتم که نمیخواد بعدش اونم گفتش که خودم برم پیدا کنم منم تصمیم گرفتم لانا رو زنم کنم چون هم لوس نیست هم خیلی مظلومه =اگه قبول نکرد چی ~اون روی حرف من میتونه حرف بزنه؟ نه چون من رئیسم =عووو ذهنو ~اهوم
وایی اینا چی دارن میگن یهو دیدم در باز شد و منو دیدن
ببخشید =واستا ببینم تو اینجا چیکار میکنی داشتم طی میکشیدم =(گلوی لونا رو گرفته و به دیوار چسبونده) ببین اگه دروغ گفته باشی یک بلایی سرت میارم که بد بشه برات (اب دهنشو قورت داد) نه ارباب پارک من هیچ وقت همچنین کار بی ادبانه ای نمیکنم =(گلوشو ول کرد) خواهیم دید راستگو میبینی(زیر لبش گفت)=شنیدم اوکی=تنبیه میخوای ارباب پارک چیزی مگه گفتم فقط گفتم اوکی این بده ایا =باشه باشه برو خدافظ
لایک کنین و حمایت کنین تا منم پارت هارو زودتر بزارم اسلاید2 لباسه خدمتکاری لونا و لانا❤❤💖💖💖🌸🌸
۵.۷k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.