پارت ۳ فیک جونگکوک
ا/ت : جیمین داشت من رو میبورد طرف همون پسره که همش بهم نگاه میکرد باهم رفتیم و جیمین مارو به هم دیگه معرفی کرد
کوک : جیمین و خواهرش داشتن میومدن منم نگاه خودم رو از روی ا/ت برداشتم ولی واقعا خداییش جذاب بود ها .اون ها اومدن و جیمین مارو به هم دیگه معرفی کرد. منم بهشون یه تعظیم کردم ولی دیگه خبری از اینا نیست چون قراره حسابی بهش سخت بگیرم .بهش میخورد که به ورزش علاقه زیادی داشته باشه
جیمین :جونگکوک اینم خواهرم ا/ت ، ا/ت اینم دوستم جونگکوک ( در گوششون گفت ) همونی که وقتی فرار کنی قراره پیشش بمونی .پس باهم دیگه صحبت کنید و راحت باشید من دیگه میرم که کارم دارن آها راستی کوک (در گوش کوک : نقشه رو خودت بهش بگو )
کوک : اوکی میگم . خیلی خوب خانم کوچولو ،نقشه اینه که ...
ا/ت :هی من خانم کوچولو نیستم
کوک:آراسه . نقشه اینه که تا فردا شب همه وسایل ضروری خودت رو جمع میکینی توی یه کوله پشتی جمع و جور و یه لباس اسپورت میپوشی در ضمن مشکی باشه تا ساعت ۱۱ که همه خوابن میای از حیاط پشتی بیرون یه ون منتظرته سوار اون میشی در ضمن سیمکارته خودت رو میسوزونی و همینطور هر چیزه دیگه که میشه باهاش ردت رو گرفت . فهمیدی ؟
ا/ت: باشه فقط تمرینات من کی شروع میشه و چجوریه
کوک : اولین تمرینت همینه که بتونی از اینجا خارج بشی البته این با کمک خواهر و برادرت هست ولی تمرینات دیگه از یک بعد از اینکه فراز کردی و به اون مکان و قوانینش عادت کردی شروع میشه مربی تو هم مخصوصا خودمم در همه موارد برنامه سفت وسختی داری
ا/ت: اوکی
۳ ساعت بعد :
ا/ت : آخيش بالاخره این جشن کوفتی تموم شد این پرنس ژاپن هم همش خودش رو بهم میچسبوند منم بالاخره از دست این لباس و میکاپ راحت شدم و فردا هم کلا از اینجا راحت میشم
فردا شب :
ا/ت:بالاخره لباسو رو پوشیدم و کوله پشتی رو برداشتم و یواشکی بیرو رفتم خیالم راحت بود چون جیمین و یونا حواسشون به همه چیز بود
کوک ویو :
امشب یهو خودم تصمیمگرفتم برم دنبالش وس یه استایل لش مشکی زدم و با ون رفتم دنبال اون دقیقا ساعت ۱۱ رسید بیرون چه وقت شناس
ا/ت: ساعت ۱۱ بیرون رسیدم ون وایساده بود سوارشدن و دیدم ........... (ادامه دارد )
دوستان من یه توضیح کوچیک بدم که اون روز جیمین به بهانه مهمونی که همه خسته هستن به بیشتر خدمتکار ها یا مرخصی داده بود یا بهشون دستور داده بود برن توی اتاق هاشون وبقیه هم خوای بودن . نگهبان ها هم توی اون ساعت تعویض شیفت بود و ۵ دقیق اونجا هیچ کسی نبود و راحت میشه رفت بیرون
وکوک هم از قبل چندین مامور رو گذاشته بود نا مراقب باشن و بین اون نگهبان ها آدم های کوک هم بودن واسه همین طولش میدادن
راستی استایل کوک و ا/ت رو فردا با پارت بعد میزارم
مرسی حمایت فراموش نشه
کوک : جیمین و خواهرش داشتن میومدن منم نگاه خودم رو از روی ا/ت برداشتم ولی واقعا خداییش جذاب بود ها .اون ها اومدن و جیمین مارو به هم دیگه معرفی کرد. منم بهشون یه تعظیم کردم ولی دیگه خبری از اینا نیست چون قراره حسابی بهش سخت بگیرم .بهش میخورد که به ورزش علاقه زیادی داشته باشه
جیمین :جونگکوک اینم خواهرم ا/ت ، ا/ت اینم دوستم جونگکوک ( در گوششون گفت ) همونی که وقتی فرار کنی قراره پیشش بمونی .پس باهم دیگه صحبت کنید و راحت باشید من دیگه میرم که کارم دارن آها راستی کوک (در گوش کوک : نقشه رو خودت بهش بگو )
کوک : اوکی میگم . خیلی خوب خانم کوچولو ،نقشه اینه که ...
ا/ت :هی من خانم کوچولو نیستم
کوک:آراسه . نقشه اینه که تا فردا شب همه وسایل ضروری خودت رو جمع میکینی توی یه کوله پشتی جمع و جور و یه لباس اسپورت میپوشی در ضمن مشکی باشه تا ساعت ۱۱ که همه خوابن میای از حیاط پشتی بیرون یه ون منتظرته سوار اون میشی در ضمن سیمکارته خودت رو میسوزونی و همینطور هر چیزه دیگه که میشه باهاش ردت رو گرفت . فهمیدی ؟
ا/ت: باشه فقط تمرینات من کی شروع میشه و چجوریه
کوک : اولین تمرینت همینه که بتونی از اینجا خارج بشی البته این با کمک خواهر و برادرت هست ولی تمرینات دیگه از یک بعد از اینکه فراز کردی و به اون مکان و قوانینش عادت کردی شروع میشه مربی تو هم مخصوصا خودمم در همه موارد برنامه سفت وسختی داری
ا/ت: اوکی
۳ ساعت بعد :
ا/ت : آخيش بالاخره این جشن کوفتی تموم شد این پرنس ژاپن هم همش خودش رو بهم میچسبوند منم بالاخره از دست این لباس و میکاپ راحت شدم و فردا هم کلا از اینجا راحت میشم
فردا شب :
ا/ت:بالاخره لباسو رو پوشیدم و کوله پشتی رو برداشتم و یواشکی بیرو رفتم خیالم راحت بود چون جیمین و یونا حواسشون به همه چیز بود
کوک ویو :
امشب یهو خودم تصمیمگرفتم برم دنبالش وس یه استایل لش مشکی زدم و با ون رفتم دنبال اون دقیقا ساعت ۱۱ رسید بیرون چه وقت شناس
ا/ت: ساعت ۱۱ بیرون رسیدم ون وایساده بود سوارشدن و دیدم ........... (ادامه دارد )
دوستان من یه توضیح کوچیک بدم که اون روز جیمین به بهانه مهمونی که همه خسته هستن به بیشتر خدمتکار ها یا مرخصی داده بود یا بهشون دستور داده بود برن توی اتاق هاشون وبقیه هم خوای بودن . نگهبان ها هم توی اون ساعت تعویض شیفت بود و ۵ دقیق اونجا هیچ کسی نبود و راحت میشه رفت بیرون
وکوک هم از قبل چندین مامور رو گذاشته بود نا مراقب باشن و بین اون نگهبان ها آدم های کوک هم بودن واسه همین طولش میدادن
راستی استایل کوک و ا/ت رو فردا با پارت بعد میزارم
مرسی حمایت فراموش نشه
۲.۹k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.