♡My little lady♡
پارت ۲۰ _
تهیونگ بالافاصله اومد تو اتاق کنارم نشست ؛ دیدم ترک داره عمیقتر میشه !
ولی دکترا اومدن تو و سعی کردن بیرونش کنن
یهو ترکا کوچیک شدن
ولی تهیونگ هلشون داد اونطرف و اومد بغلم
+من تا وقتی بیدار بشه اینجا میمونم امیدوارم مشکلی نداشته باشید
×اما آقای کیم.....
+گفتم امیدوارم مشکلی نباشه ! (با حالت داد)
نمیدونستم ساعت چنده ، یا حتی چه روزیه !
ولی هواتاریک بود و بنظر آخرشب میرسید
تهیونگ اومد کنارم و دراز کشید و بغلم کرد و شروع کرد به حرف زدن
که دیدم ترک دوتا شد و یه قسمت شیشه کامل شکست
همینطور که حرف میزد تیکه های خورده شیشه بیشتر و بیشتر میشدن
که یهو سکوت کرد ؛ شیشه ها اومدن که دوباره ترمیم بشن توی دلم امیدوار بودم که تهیونگ دوباره شروع کنه ، که یهو منو بوسید
بالافاصله کل شیشه محو شدو....
سیاهی !
چی ؟ صب کن ! یعنی چی ؟
چند ثانیه ای تو سیاهی محو بودم که یهو دیدم صورت تهیونگ کمتر از ۲ سانت باهام فاصله داره و لباش رو لبامه منم همراهیش کردمو......
شرط :۲۰ تا لایک
۲۰ تا کامنت (لدفن همه کامنت بذارین براممم مرسیی♡)
خبب گایز من بااا بدددبختیییی
یعنی قششنگگگ بدبختی
واستون اینو نوشتم !
فردا ۱۷ درس امتحان نهایی داریم
کلاس زبان و پیانو دارم
پروژه باید تحویل بدم
و همین الان یادم افتاد باید فردا یه شعرم حفظ کنیمممممم!
و سرررماااخوردم مثههه چییی
درگیر اسباب کشیم هستیم
پس ببینین چقددد دوستون دارم با این اوضاع پارت جدید نوشتم واستوون ♡
پس لازم به ذکر نیست که منتظر حمایتاتون هستم دیگه؟ بوووس ♡
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#بی_تی_اس
#فیک_مافیایی
#کیم_تهیونگ
#تهیونگ
تهیونگ بالافاصله اومد تو اتاق کنارم نشست ؛ دیدم ترک داره عمیقتر میشه !
ولی دکترا اومدن تو و سعی کردن بیرونش کنن
یهو ترکا کوچیک شدن
ولی تهیونگ هلشون داد اونطرف و اومد بغلم
+من تا وقتی بیدار بشه اینجا میمونم امیدوارم مشکلی نداشته باشید
×اما آقای کیم.....
+گفتم امیدوارم مشکلی نباشه ! (با حالت داد)
نمیدونستم ساعت چنده ، یا حتی چه روزیه !
ولی هواتاریک بود و بنظر آخرشب میرسید
تهیونگ اومد کنارم و دراز کشید و بغلم کرد و شروع کرد به حرف زدن
که دیدم ترک دوتا شد و یه قسمت شیشه کامل شکست
همینطور که حرف میزد تیکه های خورده شیشه بیشتر و بیشتر میشدن
که یهو سکوت کرد ؛ شیشه ها اومدن که دوباره ترمیم بشن توی دلم امیدوار بودم که تهیونگ دوباره شروع کنه ، که یهو منو بوسید
بالافاصله کل شیشه محو شدو....
سیاهی !
چی ؟ صب کن ! یعنی چی ؟
چند ثانیه ای تو سیاهی محو بودم که یهو دیدم صورت تهیونگ کمتر از ۲ سانت باهام فاصله داره و لباش رو لبامه منم همراهیش کردمو......
شرط :۲۰ تا لایک
۲۰ تا کامنت (لدفن همه کامنت بذارین براممم مرسیی♡)
خبب گایز من بااا بدددبختیییی
یعنی قششنگگگ بدبختی
واستون اینو نوشتم !
فردا ۱۷ درس امتحان نهایی داریم
کلاس زبان و پیانو دارم
پروژه باید تحویل بدم
و همین الان یادم افتاد باید فردا یه شعرم حفظ کنیمممممم!
و سرررماااخوردم مثههه چییی
درگیر اسباب کشیم هستیم
پس ببینین چقددد دوستون دارم با این اوضاع پارت جدید نوشتم واستوون ♡
پس لازم به ذکر نیست که منتظر حمایتاتون هستم دیگه؟ بوووس ♡
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#بی_تی_اس
#فیک_مافیایی
#کیم_تهیونگ
#تهیونگ
۸.۳k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.