پارت۶
#پارت۶
همین موقع یازگی از حموم اومد بیرون
یازگی:درباره چی حرف میزنید دخترا؟
ایلول:داریم درباره این حرف میزنیم که چطوره امروز بعد از ظهر بریم خرید؟
دیلارا:وای آره این چند روزه که باهم نرفتیم بیرون
لیزگه:آره میریم خرید شما هم برا محاسبه لباس و چیز میخرید
یازگی:ای وای راست میگی باید بخریمممم!!!!!
ملیس:وایی یازگی ما اصلا حواسمون به لباس نبودد!!
گوشی لیزگه زنگ میخوره،ییعیت بود
ییعیت:سلام لیزگم خوبی؟
لیزگه:خوبی ییعیت؟چیکار داشتی؟
ییعیت:میگم که چطوره امروز بعد از ظهر همه ی ما باهم بریم جنگل؟
لیزگه:عه راستش ما دخترا امروز بعد از ظهر میخوایم بریم خرید نمیتونیم بیایم حالا اگه شد فردا
ییعیت:عه باش خو پس فردا باشه؟
لیزگه:آره دیگه فردا😉
و گوشی رو قطع کرد
دیلارا:لیزگه ییعیت چی میگفت؟
لیزگه:هیچی میگفت که امروز بیاید همه باهم بریم جنگل منم گفتم که میخوایم بریم خرید
ایلول:چه حیف😔
یازگی:خب دخترا الان ساعت یک و نیم ظهره باید همه ساعت پنج عصر داخل بازار باشیم
واکنش همه:خدایا این دیوونه میشه تا بعد از ظهر🗿
ساعت چهار و نیم بعد از ظهر
یازگی:خب دخترا بدویید که آماده بشید که الان همه ی مغازه ها میبندن
ایلول:هنوز باز نکردن هم چی داری میگی
یازگی:باشه بزار هرچی لباس خوشگل داشت رو ببرن اونوقت میفهمی
دیلارا:هه بابا این میترسه به سر لباسی قبولش نکنن
یازگی:چه چرتی داری میگی اونا خودشون پروژه رو بم دادن😌
دیلارا:باش حالا
همه ی دخترا سوار ماشین شدن که یهو..............
@yaz-yazgi
برای پارت های بیشتر پیچ رو فالو کنید😊
امید وارم این دفعه هم بخاطر یه عکسی گزارش نشه😒
همین موقع یازگی از حموم اومد بیرون
یازگی:درباره چی حرف میزنید دخترا؟
ایلول:داریم درباره این حرف میزنیم که چطوره امروز بعد از ظهر بریم خرید؟
دیلارا:وای آره این چند روزه که باهم نرفتیم بیرون
لیزگه:آره میریم خرید شما هم برا محاسبه لباس و چیز میخرید
یازگی:ای وای راست میگی باید بخریمممم!!!!!
ملیس:وایی یازگی ما اصلا حواسمون به لباس نبودد!!
گوشی لیزگه زنگ میخوره،ییعیت بود
ییعیت:سلام لیزگم خوبی؟
لیزگه:خوبی ییعیت؟چیکار داشتی؟
ییعیت:میگم که چطوره امروز بعد از ظهر همه ی ما باهم بریم جنگل؟
لیزگه:عه راستش ما دخترا امروز بعد از ظهر میخوایم بریم خرید نمیتونیم بیایم حالا اگه شد فردا
ییعیت:عه باش خو پس فردا باشه؟
لیزگه:آره دیگه فردا😉
و گوشی رو قطع کرد
دیلارا:لیزگه ییعیت چی میگفت؟
لیزگه:هیچی میگفت که امروز بیاید همه باهم بریم جنگل منم گفتم که میخوایم بریم خرید
ایلول:چه حیف😔
یازگی:خب دخترا الان ساعت یک و نیم ظهره باید همه ساعت پنج عصر داخل بازار باشیم
واکنش همه:خدایا این دیوونه میشه تا بعد از ظهر🗿
ساعت چهار و نیم بعد از ظهر
یازگی:خب دخترا بدویید که آماده بشید که الان همه ی مغازه ها میبندن
ایلول:هنوز باز نکردن هم چی داری میگی
یازگی:باشه بزار هرچی لباس خوشگل داشت رو ببرن اونوقت میفهمی
دیلارا:هه بابا این میترسه به سر لباسی قبولش نکنن
یازگی:چه چرتی داری میگی اونا خودشون پروژه رو بم دادن😌
دیلارا:باش حالا
همه ی دخترا سوار ماشین شدن که یهو..............
@yaz-yazgi
برای پارت های بیشتر پیچ رو فالو کنید😊
امید وارم این دفعه هم بخاطر یه عکسی گزارش نشه😒
۱.۸k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.