پارت ۵
پارت ۵
یک ماه بعد
الان ا.ت حالش خوبه و مریض نیست
راستش این چند روز ها عاشقش شدم
دلم میخواد طعم اون لباش رو بچشم پس تصمیم گرفتم یونگی رو به ماموریت بفرستم ...... پس رفتم پیش یونگی
# ..یونگی ....یونگی
- چته ؟
# یه ماموریت برات پیش اومده
- باشه میرم ولی کاری ازت سر نزنه که ا.ت بترسه
# باشه
یونگی رفت ........ رفتم پیش ا.ت ...مثل فرشته ها خوابیده بود رفتم رو تخت پیشش خوابیدم و بغلش کردم
ا.ت ویو
صبح با احساس کردن دست کسی رو پهلوم بلند شدم دیدم جیمینه
خواستم بلند شم که جیمین دستم رو گرفت و لباش رو روی لبم گذاشت
جیمین ویو
دیگه نتونستم تحمل کنم و لب های ا.ت رو بوسیدم ولی ا.ت همراهی نمیکرد
خیلی عصبی شدم و پرتش کردم روی زمین
و کمربندم رو درد آوردم و ۸۰ تا شلاق بهش زدم
دیگه احساساتم قاتی شده بود هم عاشقش بودم هم ازش متنفر
ویرایش شده
بچه ها پایانش چطوری باشه ؟
یک ماه بعد
الان ا.ت حالش خوبه و مریض نیست
راستش این چند روز ها عاشقش شدم
دلم میخواد طعم اون لباش رو بچشم پس تصمیم گرفتم یونگی رو به ماموریت بفرستم ...... پس رفتم پیش یونگی
# ..یونگی ....یونگی
- چته ؟
# یه ماموریت برات پیش اومده
- باشه میرم ولی کاری ازت سر نزنه که ا.ت بترسه
# باشه
یونگی رفت ........ رفتم پیش ا.ت ...مثل فرشته ها خوابیده بود رفتم رو تخت پیشش خوابیدم و بغلش کردم
ا.ت ویو
صبح با احساس کردن دست کسی رو پهلوم بلند شدم دیدم جیمینه
خواستم بلند شم که جیمین دستم رو گرفت و لباش رو روی لبم گذاشت
جیمین ویو
دیگه نتونستم تحمل کنم و لب های ا.ت رو بوسیدم ولی ا.ت همراهی نمیکرد
خیلی عصبی شدم و پرتش کردم روی زمین
و کمربندم رو درد آوردم و ۸۰ تا شلاق بهش زدم
دیگه احساساتم قاتی شده بود هم عاشقش بودم هم ازش متنفر
ویرایش شده
بچه ها پایانش چطوری باشه ؟
۱.۷k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.