فیک آخرش چی میشه:) ³²p
ا.ت ویو
صدای تهیونگ میومد... رفتم پارکینگ دیدم یدونه دوچرخه اونجاس.... صورتی بود... حتما برای موراس... برش داشتم و سریع از خونه زدم بیرون... فقط دلم میخواست از اون خونه، از آدماش مخصوصا مورا فاصله بگیرم... شاید یکم آروم شد... خیابون خیلی خلوت بود...
جونگ کوک ویو
یعنی چرا ا.ت رفت بیرون...
÷با دوچرخه رفته...
_از کجا میدونی؟
÷دوچرخه ی مورا نیست در پارکینگم بازه... آخه الان چه وقت این کارا بود ا.ت...بیا با ماشین بریم... من رانندگی میکنم...
راه افتادیم... خیابون خیلی شلوغ بود... یه لحظه حس کردم ا.ت رو توی پیاده رو دیدم...
_تهیونگ تهیونگ ا.ت...
÷بیا پیاده شیم اینجوری نمیشه...
تهیونگ زود ماشینو پارک کرد پیاده شدیم... داشتم بدو بدو دنبال ا.ت میرفتیم...
÷ا.ت صبر کن...
ا.ت رگشت تهیونگو نگاه کرد که دوچرخه تعادلشو از دست داد و افتاد... جیغ باندی زد... سعی داشتیم به ا.ت برسیم ولی زود پاشد و لنگ زنان سعی کرد بدوعه... رفت توی یه کوچه ای...
سرعتمونو بیشتر کردیم...
رفتیم توی کوچه ا.ت نبود...
ا.ت ویو
پام خیلی درد میکرد... دوییدم و رفتو توی کوچه... توی همون کوچه یدونه کوچه ی کوچیک هم بود...رفتم اونجا و واستادم... صدای پا از پشتم میومد... فکر کردم تهیونگه برگشتم که یه مرد بزرگ دیدم.. جیغ بلندی زدم و مرده یدونه دستمال گذاشت روی دهنم و چشمام سیاهی رفت...
تهیونگ ویو
رفتیم توی کوچه... هی ا.ت رو صدا میزدم... صدای جیغ شنیدم... بدو بدو به سمت جایی که جیغ رو شنیدم رفتم مه دیدم یکی داره ا.ت رو روی زمین کشون کشون میبره... سریع به سمتش دوییدم... زود تسلیم شد و ا.ت رو از اون کوچه کوچیکه محکم پرت کرد بیرون و فرار کرد...
_صبر کننن
÷وای جونگ کوک... ا.ت رو...
_داره از دست و پاش خون میاد...
÷بدو بدو کمک کن ببریمش...
_باشه...
÷تو بغلش کن من کیف و کلاهشو دوچرخه رو میارم...
جونگ کوک ویو
ا.ت رو براید بغل کردم... خیلی توی بغلم سبک به نظر میرسید... خیلی گوگولی بود... تمام لباساش و بدنش کثیف و خونی شده بودن...
گذاشتیمش توی ماشین... برکشتیم خونه...
تهیونگ ویو
هیچکس توی حال نبود...
÷جونگ کوک تا کسی نیومده ببرش توی اتاقش...
رفتیم بالا توی اتاقش
_اینطوری بزاریمش روی تخت، تخت کثیف میشه
÷صبر کن یدونه ملافه بیارم...
یدونه ملافه ی کهنه انداختم روی تخت و ا.ترو کذاشتیم روش...
خواستم به کسی چیزی نگم ولی به کمک شوگا نیاز داشتیم...
÷شوگااا(داد)
=بله؟...(داد)
÷یه لحظه بیا اتاق ا.ت(داد)
صدای تهیونگ میومد... رفتم پارکینگ دیدم یدونه دوچرخه اونجاس.... صورتی بود... حتما برای موراس... برش داشتم و سریع از خونه زدم بیرون... فقط دلم میخواست از اون خونه، از آدماش مخصوصا مورا فاصله بگیرم... شاید یکم آروم شد... خیابون خیلی خلوت بود...
جونگ کوک ویو
یعنی چرا ا.ت رفت بیرون...
÷با دوچرخه رفته...
_از کجا میدونی؟
÷دوچرخه ی مورا نیست در پارکینگم بازه... آخه الان چه وقت این کارا بود ا.ت...بیا با ماشین بریم... من رانندگی میکنم...
راه افتادیم... خیابون خیلی شلوغ بود... یه لحظه حس کردم ا.ت رو توی پیاده رو دیدم...
_تهیونگ تهیونگ ا.ت...
÷بیا پیاده شیم اینجوری نمیشه...
تهیونگ زود ماشینو پارک کرد پیاده شدیم... داشتم بدو بدو دنبال ا.ت میرفتیم...
÷ا.ت صبر کن...
ا.ت رگشت تهیونگو نگاه کرد که دوچرخه تعادلشو از دست داد و افتاد... جیغ باندی زد... سعی داشتیم به ا.ت برسیم ولی زود پاشد و لنگ زنان سعی کرد بدوعه... رفت توی یه کوچه ای...
سرعتمونو بیشتر کردیم...
رفتیم توی کوچه ا.ت نبود...
ا.ت ویو
پام خیلی درد میکرد... دوییدم و رفتو توی کوچه... توی همون کوچه یدونه کوچه ی کوچیک هم بود...رفتم اونجا و واستادم... صدای پا از پشتم میومد... فکر کردم تهیونگه برگشتم که یه مرد بزرگ دیدم.. جیغ بلندی زدم و مرده یدونه دستمال گذاشت روی دهنم و چشمام سیاهی رفت...
تهیونگ ویو
رفتیم توی کوچه... هی ا.ت رو صدا میزدم... صدای جیغ شنیدم... بدو بدو به سمت جایی که جیغ رو شنیدم رفتم مه دیدم یکی داره ا.ت رو روی زمین کشون کشون میبره... سریع به سمتش دوییدم... زود تسلیم شد و ا.ت رو از اون کوچه کوچیکه محکم پرت کرد بیرون و فرار کرد...
_صبر کننن
÷وای جونگ کوک... ا.ت رو...
_داره از دست و پاش خون میاد...
÷بدو بدو کمک کن ببریمش...
_باشه...
÷تو بغلش کن من کیف و کلاهشو دوچرخه رو میارم...
جونگ کوک ویو
ا.ت رو براید بغل کردم... خیلی توی بغلم سبک به نظر میرسید... خیلی گوگولی بود... تمام لباساش و بدنش کثیف و خونی شده بودن...
گذاشتیمش توی ماشین... برکشتیم خونه...
تهیونگ ویو
هیچکس توی حال نبود...
÷جونگ کوک تا کسی نیومده ببرش توی اتاقش...
رفتیم بالا توی اتاقش
_اینطوری بزاریمش روی تخت، تخت کثیف میشه
÷صبر کن یدونه ملافه بیارم...
یدونه ملافه ی کهنه انداختم روی تخت و ا.ترو کذاشتیم روش...
خواستم به کسی چیزی نگم ولی به کمک شوگا نیاز داشتیم...
÷شوگااا(داد)
=بله؟...(داد)
÷یه لحظه بیا اتاق ا.ت(داد)
۵.۸k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.