عشق در عذاب 🍾😱
عشق در عذاب 🍾😱
ویو دایانا
شام که تموم شد رفتم اتاقم و به دیانا زنگ زدم
مکالمه ی دایانا و دیانا
دایانا : سلام خشگله
دیانا : کصکش تو به من فک نکردی من همش داشتم بهت زنگ میزدم ولی جواب ندادی بهت ۳۰ بار پی دادم جواب ندادی کلی نگرانت شدم از اون تولده کوفتی تا الان ندیدمت چه اتفاقی افتاده مگههه ( همرو تند تند گفت )
دایانا : خب حالا خفه نشی برات توضیح میدم همه رو (توضیح داد)
دیانا : وایییی دختر بدبخت شدی اخه مگه بهت تو راه نگفتم انقد نخور ویسکی
دایانا : نکه تو خودت نخوردی دیدم داشتی پسرا رو میبوسیدی
دیانا : اره همشو قبول دارم ولی به دسته ی مافیای بزرگ دزدیده نشدم و بهم تجاوز نشد
دایانا : ( بغض )
دیانا : باشه ببخشید ، حالا چیکارم داشتی ؟
دایانا : ارشامه عوضی هفته دیگه میخواد باهام ازدواج کنه میشه بیای و ۲ روز پیشم بمونی
دیانا : باشه نفسم رگه دستت خوبه ؟ اخه احمق بانو تو چرا رگتو زدی
دایانا : چیکار کنم داشتم دیوونه میشدم
دیانا : هعیی اشکال نداره شاید ادمه بدی نباشه
دایانا : خب دیگه خدافظ تا فردا برات لوکیشن میفرستم فردا بیا
دیانا : اوک
دایانا : تنک بای
ویو ارشام
تو اتاقم بودم داشتم کارای عروسی رو میکردم خودم میخواستم لباس عروسشو انتخواب کنم ولی نتونستم پس میخوام برم اتاقش تا چند مدل لباس عروس بهش نشون بدم
رفتم در زدم دیدم دایانا داره به خودش میپی.....
خب دیگه بسه حمایت نمیشه پس منم دارم نا امید میشم 😭😫💚
ویو دایانا
شام که تموم شد رفتم اتاقم و به دیانا زنگ زدم
مکالمه ی دایانا و دیانا
دایانا : سلام خشگله
دیانا : کصکش تو به من فک نکردی من همش داشتم بهت زنگ میزدم ولی جواب ندادی بهت ۳۰ بار پی دادم جواب ندادی کلی نگرانت شدم از اون تولده کوفتی تا الان ندیدمت چه اتفاقی افتاده مگههه ( همرو تند تند گفت )
دایانا : خب حالا خفه نشی برات توضیح میدم همه رو (توضیح داد)
دیانا : وایییی دختر بدبخت شدی اخه مگه بهت تو راه نگفتم انقد نخور ویسکی
دایانا : نکه تو خودت نخوردی دیدم داشتی پسرا رو میبوسیدی
دیانا : اره همشو قبول دارم ولی به دسته ی مافیای بزرگ دزدیده نشدم و بهم تجاوز نشد
دایانا : ( بغض )
دیانا : باشه ببخشید ، حالا چیکارم داشتی ؟
دایانا : ارشامه عوضی هفته دیگه میخواد باهام ازدواج کنه میشه بیای و ۲ روز پیشم بمونی
دیانا : باشه نفسم رگه دستت خوبه ؟ اخه احمق بانو تو چرا رگتو زدی
دایانا : چیکار کنم داشتم دیوونه میشدم
دیانا : هعیی اشکال نداره شاید ادمه بدی نباشه
دایانا : خب دیگه خدافظ تا فردا برات لوکیشن میفرستم فردا بیا
دیانا : اوک
دایانا : تنک بای
ویو ارشام
تو اتاقم بودم داشتم کارای عروسی رو میکردم خودم میخواستم لباس عروسشو انتخواب کنم ولی نتونستم پس میخوام برم اتاقش تا چند مدل لباس عروس بهش نشون بدم
رفتم در زدم دیدم دایانا داره به خودش میپی.....
خب دیگه بسه حمایت نمیشه پس منم دارم نا امید میشم 😭😫💚
۳.۱k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.