فیک جونگ کوک«زندگی پیچیده ی من» p9
*از زبان هایون*
قضیه رو به سانگ هون گفتم و اونم قبول کرد.... قرار شد که فردا صبح زود بریم شرکت HD
..... فردا صبح....
لباس پوشیدیم، سانگ هون بهمون صبحونه داد و با خودش حرکت کردیم، خیلی اصرار کرد که با ماشین بریم اما یونا گفت که تا اونجا میخوایم گرم کنیم، راه افتادیم، خیلی ژود حرکت کردیم....بعد از نیم ساعت رسیدیم به شرکت HD
هانول: وایییی چه بزرگهههه
یونا: حواست باشه یوقت آبروریزی نکنی
هانول: اونییی، این چه حرفیه
هایون: بسه دیگه بیاین بریم
رفتیم داخل که دیدیم پیش بخش پذیرش اقای جئون وایسادن
هانول: اوه آقای جئون
دونگ هیون: اوه، سلام دخترا
هایون: سلام قربان، ببخشید اگه دیر کردیم
دونگ هیون: نه اصلا، بیاین بریم پیش مدیران
پشت سرش داشتیم راه میرفتیم،رسیدیم طبقه ی اخر
به یه مرد برخورد کردیم
جیمین: سلام، شما باید دخترایی باشین که هنرهای رزمی بلدین، من پارک جیمینم
هایون: هانول اونو میشناسی نه؟
هانول: از نزدیک خیلی خوشگل تره
همینطور داشتیم حرف میزدیم که یه سگ بزرگ دیدم
هانول جیغش رفت رو هوا و فقط میدوید
هانول: واییییییییی،سگگگگ
هایون: چی شد؟
یونا: خوبه که گفتم آبروریزی نکن!
دونگ هیون: نگران نباشین، اهای بم، بیا اینجا پسر خوب، بیا پیش عمو
هایون: بم؟ اون سگ شماست؟
دونگ هیون: نه سگ یکی از مدیران اینجاست، جیمین جونگ کوک و جین کجان؟
جیمین: تو اتاق منتظرمونن
رفتیم داخل، وقتی وارد شدم همون پسر خوشگله رو دیدم اما.... صبر کن اون کیه
چه جذابه، توصیف نشدنیه، یعنی اون همون جئون جونگ کوک معروفه؟
یونا: میبینم یکی اینجا سرخ شده
هایون: خفه شو
جین: سلام، خیلی خوش اومدین! من کیم سوکجینم،بزرگترین مدیر اینجا، از نظر سنی
کوک: سلام من جونگ کوکم، مدیر این شعبه ی شرکت HD
هستم، شما باید همون سه دختر رزمی کار باشین
هایون: بله
کوک: خب پس معطل چی هستید، بیاین بریم که تست بدین
تست دادیم، خیلی سخت بود اما از پسش براومدیم، امیدوارم که قبولمون کنن
جیمین: خب تست تموم شد
جین: ما بررسی میکنیم و بعد از دو روز بهتون اطلاع میدیم که قبول شدین یا نشدین
هانول: خیلی ممنون
هایون: خب پس ما دیگه...
هانول: جیمین شیی، یعنی اقای پارک من یه... اخخخخخخ
یونا گوش هانولو گرفت و گفت
یونا: با اجازتون ما رفع زحمت میکنیم هانووول
و با کلی زحمت رفتیم خونه
قضیه رو به سانگ هون گفتم و اونم قبول کرد.... قرار شد که فردا صبح زود بریم شرکت HD
..... فردا صبح....
لباس پوشیدیم، سانگ هون بهمون صبحونه داد و با خودش حرکت کردیم، خیلی اصرار کرد که با ماشین بریم اما یونا گفت که تا اونجا میخوایم گرم کنیم، راه افتادیم، خیلی ژود حرکت کردیم....بعد از نیم ساعت رسیدیم به شرکت HD
هانول: وایییی چه بزرگهههه
یونا: حواست باشه یوقت آبروریزی نکنی
هانول: اونییی، این چه حرفیه
هایون: بسه دیگه بیاین بریم
رفتیم داخل که دیدیم پیش بخش پذیرش اقای جئون وایسادن
هانول: اوه آقای جئون
دونگ هیون: اوه، سلام دخترا
هایون: سلام قربان، ببخشید اگه دیر کردیم
دونگ هیون: نه اصلا، بیاین بریم پیش مدیران
پشت سرش داشتیم راه میرفتیم،رسیدیم طبقه ی اخر
به یه مرد برخورد کردیم
جیمین: سلام، شما باید دخترایی باشین که هنرهای رزمی بلدین، من پارک جیمینم
هایون: هانول اونو میشناسی نه؟
هانول: از نزدیک خیلی خوشگل تره
همینطور داشتیم حرف میزدیم که یه سگ بزرگ دیدم
هانول جیغش رفت رو هوا و فقط میدوید
هانول: واییییییییی،سگگگگ
هایون: چی شد؟
یونا: خوبه که گفتم آبروریزی نکن!
دونگ هیون: نگران نباشین، اهای بم، بیا اینجا پسر خوب، بیا پیش عمو
هایون: بم؟ اون سگ شماست؟
دونگ هیون: نه سگ یکی از مدیران اینجاست، جیمین جونگ کوک و جین کجان؟
جیمین: تو اتاق منتظرمونن
رفتیم داخل، وقتی وارد شدم همون پسر خوشگله رو دیدم اما.... صبر کن اون کیه
چه جذابه، توصیف نشدنیه، یعنی اون همون جئون جونگ کوک معروفه؟
یونا: میبینم یکی اینجا سرخ شده
هایون: خفه شو
جین: سلام، خیلی خوش اومدین! من کیم سوکجینم،بزرگترین مدیر اینجا، از نظر سنی
کوک: سلام من جونگ کوکم، مدیر این شعبه ی شرکت HD
هستم، شما باید همون سه دختر رزمی کار باشین
هایون: بله
کوک: خب پس معطل چی هستید، بیاین بریم که تست بدین
تست دادیم، خیلی سخت بود اما از پسش براومدیم، امیدوارم که قبولمون کنن
جیمین: خب تست تموم شد
جین: ما بررسی میکنیم و بعد از دو روز بهتون اطلاع میدیم که قبول شدین یا نشدین
هانول: خیلی ممنون
هایون: خب پس ما دیگه...
هانول: جیمین شیی، یعنی اقای پارک من یه... اخخخخخخ
یونا گوش هانولو گرفت و گفت
یونا: با اجازتون ما رفع زحمت میکنیم هانووول
و با کلی زحمت رفتیم خونه
۵.۷k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.