P9
ماشین ساندرو نقره ایت رو قفل کردی و سمت خونه ویلایی که بعضی قسمت هاش با آجر تزئین شده بود رفتی . این خونه رو یه مدت پیش به اصرار خودت و انتخاب مامانت خریدی . یادته که روز اول که فلیکس رو آوردی اینجا ، یعنی دومین باری که خانواده ات رو توی این مدت دیدی ، خیلی خوشحال شده بود ؛ مخصوصا با دیدن اتاق و وسایلش .
زنگ در رد زدی و چند ثانیه بعد ، صدای قدم هایی که مشخص بود برای فلیکس هستن رو شنیدی و در باز شد
فلیکس با چشم های آبی روشنش ، با شوق بهت خیره شد
《سلام !》
رفتی داخل و بغلش کردی
《 سلام به داداش خوشگلم!》
جلوتر که رفتی ، مامانت از روی کاناپه بلند شد و سمتتون اومد . اون رو هم بغل کردی و مدتی بعد ، از هم جدا شدین
سمت آشپزخونه رفت تا مثل قبلا که وقتی میومدی خونه چای می آورد ، الان هم همین کار رو کنه
روی یکی از کاناپه ها نشستی و به پسر بچه شاد و پرانرژی رو به روت نگاه کردی . باورت نمیشه برادرت تا یه مدت کوتاه پیش ، اون اوضاع وخیم رو داشت . مطمئن بودی که الان حالش بهتر شده و از رفتارهاش هم مشخص بود
ناخودآگاه یاد اون روز افتادی . زمانی که دکتر گفت فلیکس SCLC داره و باید به سرعت دوره درمانش رو شروع کنه . ولی مشکل این بود که پولی برای انجام درمان نداشتین و هیچ راهی برای به دست آوردنش نبود . حداقل نه تا زمانی که...
با گذاشته شدن سینی چای روی میز ، نگاهت رو به مامانت دادی
《 واقعا خوشحال شدم که تونستی بیای دخترم . نمیدونم چرا ولی نگرانتم 》
با آرامش ، هرچند ساختگی ، به چشم هاش نگاه کردی
《 دلیلی برای نگرانی نیست . من واقعا خوبم و مشکلی با شغلم ندارم》
اول از همه درباره SCLC توضیح بدم :
سرطان ریه به طور کلی به دو دسته سرطان ریه کوچک و غیر کوچک تقسیم میشه که SCLC از نوع سرطان ریه کوچک هست
این سرطان به دلایلی مثل محیط آلوده، وجود دود سیگار ، عفونت و... به وجود میاد و احتمالش توی کودکان هم وجود داره . سریع رشد میکنه و به همین دلیل هم به خوبی با شیمی درمانی و پرتو درمانی پاسخ میده
و درمورد پارت هم ، گفته بودم که پنجشنبه و جمعه بیشتر میذارم ولی دقیقا همین امشب قراره برامون مهمون بیاد و حتی برنامه های خودم هم نابود بشه 😂
برای همین سعی کردم سریع همین پارت رو بنویسم ولی سعی میکنم هروقت تونستم پارت بعدی رو هم بنویسم
زنگ در رد زدی و چند ثانیه بعد ، صدای قدم هایی که مشخص بود برای فلیکس هستن رو شنیدی و در باز شد
فلیکس با چشم های آبی روشنش ، با شوق بهت خیره شد
《سلام !》
رفتی داخل و بغلش کردی
《 سلام به داداش خوشگلم!》
جلوتر که رفتی ، مامانت از روی کاناپه بلند شد و سمتتون اومد . اون رو هم بغل کردی و مدتی بعد ، از هم جدا شدین
سمت آشپزخونه رفت تا مثل قبلا که وقتی میومدی خونه چای می آورد ، الان هم همین کار رو کنه
روی یکی از کاناپه ها نشستی و به پسر بچه شاد و پرانرژی رو به روت نگاه کردی . باورت نمیشه برادرت تا یه مدت کوتاه پیش ، اون اوضاع وخیم رو داشت . مطمئن بودی که الان حالش بهتر شده و از رفتارهاش هم مشخص بود
ناخودآگاه یاد اون روز افتادی . زمانی که دکتر گفت فلیکس SCLC داره و باید به سرعت دوره درمانش رو شروع کنه . ولی مشکل این بود که پولی برای انجام درمان نداشتین و هیچ راهی برای به دست آوردنش نبود . حداقل نه تا زمانی که...
با گذاشته شدن سینی چای روی میز ، نگاهت رو به مامانت دادی
《 واقعا خوشحال شدم که تونستی بیای دخترم . نمیدونم چرا ولی نگرانتم 》
با آرامش ، هرچند ساختگی ، به چشم هاش نگاه کردی
《 دلیلی برای نگرانی نیست . من واقعا خوبم و مشکلی با شغلم ندارم》
اول از همه درباره SCLC توضیح بدم :
سرطان ریه به طور کلی به دو دسته سرطان ریه کوچک و غیر کوچک تقسیم میشه که SCLC از نوع سرطان ریه کوچک هست
این سرطان به دلایلی مثل محیط آلوده، وجود دود سیگار ، عفونت و... به وجود میاد و احتمالش توی کودکان هم وجود داره . سریع رشد میکنه و به همین دلیل هم به خوبی با شیمی درمانی و پرتو درمانی پاسخ میده
و درمورد پارت هم ، گفته بودم که پنجشنبه و جمعه بیشتر میذارم ولی دقیقا همین امشب قراره برامون مهمون بیاد و حتی برنامه های خودم هم نابود بشه 😂
برای همین سعی کردم سریع همین پارت رو بنویسم ولی سعی میکنم هروقت تونستم پارت بعدی رو هم بنویسم
۵.۱k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.