پارت ۵
برگشتم که دیدم پنج تا پسر جلوم وایسادن یکیشون اومد جلو گفد :
_ی دخدر خوشگل این ساعت از شب اینجا چ کار میگنه ؟
نفسم تو سینه حبس شد که اون یکی لب زد :
_نظرت راجبه ی خوشگذرونی چیه کوچولو .
قدمی به عقب برداشتم که یکیشون اومد جلو گفد :
_بی خیال کم پیدا میشه همچین ج**یگری بخوره به تورمون .
دیگه رسما ترسیده بودم قدمهای ارومی به عقب برمیداشتم اونام میومدن یکی از پسرا اومد جلو بازوهامو تو چنگش گرفد و سمت خودش کشید :
_ولم کن عوضی .
نیشخندی زد گفد :
_عروسکی مث تورو ول کنم اووو نچ نچ نچ نچ .
زور میزدم تا از چنگش بیام بیرون که یکی از اون پسرا اومد جلو لب زد :
_اروم باش عزیزم اونجوری اتفاقیم برات نمیفته .
کم کم داشت اشکم در میومد که صدای اشنایی از اون ور باعث شد پسرا روشونو برگردونن ..
لایک کنین پارت داریم بازما😉
_ی دخدر خوشگل این ساعت از شب اینجا چ کار میگنه ؟
نفسم تو سینه حبس شد که اون یکی لب زد :
_نظرت راجبه ی خوشگذرونی چیه کوچولو .
قدمی به عقب برداشتم که یکیشون اومد جلو گفد :
_بی خیال کم پیدا میشه همچین ج**یگری بخوره به تورمون .
دیگه رسما ترسیده بودم قدمهای ارومی به عقب برمیداشتم اونام میومدن یکی از پسرا اومد جلو بازوهامو تو چنگش گرفد و سمت خودش کشید :
_ولم کن عوضی .
نیشخندی زد گفد :
_عروسکی مث تورو ول کنم اووو نچ نچ نچ نچ .
زور میزدم تا از چنگش بیام بیرون که یکی از اون پسرا اومد جلو لب زد :
_اروم باش عزیزم اونجوری اتفاقیم برات نمیفته .
کم کم داشت اشکم در میومد که صدای اشنایی از اون ور باعث شد پسرا روشونو برگردونن ..
لایک کنین پارت داریم بازما😉
۷.۴k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲