سلام ای چشم بارانی ، پناهم میدهی امشب؟
سلام ای چشم بارانی ، پناهم میدهی امشب؟
سؤالم را که می دانی ، جوابم میدهی امشب؟
منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند
و امشب رو به ویرانی ، پناهم میدهی امشب ؟
میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان
در آن آغوش نورانی ، پناهم میدهی امشب ؟
دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها
در این هنگام روحانی ، پناهم میدهی امشب؟
به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور
در آن اسرار پنهانی ، پناهم میدهی امشب؟
رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن
رها از حد انسانی ، پناهم میدهی امشب؟
نگاهت آشنا با دل ، کلامت گرمی محفل
تو از چشمم چه می خوانی ، پناهم میدهی امشب؟
سؤالم را که می دانی ، جوابم میدهی امشب؟
منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند
و امشب رو به ویرانی ، پناهم میدهی امشب ؟
میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان
در آن آغوش نورانی ، پناهم میدهی امشب ؟
دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها
در این هنگام روحانی ، پناهم میدهی امشب؟
به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور
در آن اسرار پنهانی ، پناهم میدهی امشب؟
رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن
رها از حد انسانی ، پناهم میدهی امشب؟
نگاهت آشنا با دل ، کلامت گرمی محفل
تو از چشمم چه می خوانی ، پناهم میدهی امشب؟
۱.۸k
۰۴ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.