جونگ کوک: وقتی دستش رو گذاشت
جونگکوک: وقتی دستش رو گذاشت
کشیدمش ک افتاد روم سریع برگردوندمش ک من روش بودم و اون زیرم بدون توجه به تعجبش لبم رو گذاشتم رو لبش شروع کردم به مک زدن نمیتونستم خودم رو کنترل کنم
ا/ت:نمیدونستن چیکار کنم خیلی سریع بود کنترلم نداشت ی دستش پایین تر رف ک گذاشت روی بدنم دستش داغ بود و با بدن سرد من وقتی برخورد کرد حس کردم دارم میسوزم نفس کم اوردم ک ول کرد
جونگ کوک: ا/ت دو دوست دارم(با نفس نفس)جوریکزیرم نفس میکشید بدنش به بدنم بر خورد میکرد دلم رسما میرفت میخواستم مال من باشه باید باشه دستم رو روی پهلوش بود رو تکون میدادم جوری ک انگار داشت نوازشش میکردم
ا/ت: می میخوام برم خواستم دستش رو بردارم از کنار سرم ک نزاشت و محکم تر کرد
جونگ کوک: نمیزارم بری
ا/ت: منمیخوامبرم یعنیچییی؟؟
جونگکوک: باید به من جواب بدی بعد بزارم بری
ا/ت: نمیخوام
جونگکوک: بگو تا نگینمیرم
با چمایگریون برگشت سمتم
ا/ت: ازت متنفرمممممم
جونگکوک: صدای شکستن قلبم رو شنیدم دست رو برداشتم ک دوید از در رفت بیرون
یعنیدوسم نداره؟
ا/ت: بعد فرار کردم روی تخت نشسته بودم ک صدا اومد
بابابزرگ: هوممم چرا دروغ گفتی؟؟
نمیدونم
بابابزرگ: دوسش داری؟؟
نمیدونم
بابابزرگ: بزرگ ترین نشونه عاشق شدنگیج شدنه
اون گیج بود ولی از بین رف میدونی کی؟؟ وقتیک کما بودی من میدیدم شبا چقدر فکمیکرد
یعنی منمدوسش دارم؟؟
بابابزرگ:قطعا
نمیدونم
میخواستم بخوابم ولی نمیشد
دو روز بعد
جونگ کوک: خیلی سرد بود باهام حتی دیروز ازش کتک خوردم نمیدونستم بعد گفتن حسم قراره اینجوری کتک بخورم مثل خرمال بودم براش جیمین خوناشام شد و تازه فهمیدم و نازنین ی پیکسی شده بود خیلی خوشگل شده ولی ا/ت نسبت به همه خون سرد بود
پارت سی نه💜🔮
کشیدمش ک افتاد روم سریع برگردوندمش ک من روش بودم و اون زیرم بدون توجه به تعجبش لبم رو گذاشتم رو لبش شروع کردم به مک زدن نمیتونستم خودم رو کنترل کنم
ا/ت:نمیدونستن چیکار کنم خیلی سریع بود کنترلم نداشت ی دستش پایین تر رف ک گذاشت روی بدنم دستش داغ بود و با بدن سرد من وقتی برخورد کرد حس کردم دارم میسوزم نفس کم اوردم ک ول کرد
جونگ کوک: ا/ت دو دوست دارم(با نفس نفس)جوریکزیرم نفس میکشید بدنش به بدنم بر خورد میکرد دلم رسما میرفت میخواستم مال من باشه باید باشه دستم رو روی پهلوش بود رو تکون میدادم جوری ک انگار داشت نوازشش میکردم
ا/ت: می میخوام برم خواستم دستش رو بردارم از کنار سرم ک نزاشت و محکم تر کرد
جونگ کوک: نمیزارم بری
ا/ت: منمیخوامبرم یعنیچییی؟؟
جونگکوک: باید به من جواب بدی بعد بزارم بری
ا/ت: نمیخوام
جونگکوک: بگو تا نگینمیرم
با چمایگریون برگشت سمتم
ا/ت: ازت متنفرمممممم
جونگکوک: صدای شکستن قلبم رو شنیدم دست رو برداشتم ک دوید از در رفت بیرون
یعنیدوسم نداره؟
ا/ت: بعد فرار کردم روی تخت نشسته بودم ک صدا اومد
بابابزرگ: هوممم چرا دروغ گفتی؟؟
نمیدونم
بابابزرگ: دوسش داری؟؟
نمیدونم
بابابزرگ: بزرگ ترین نشونه عاشق شدنگیج شدنه
اون گیج بود ولی از بین رف میدونی کی؟؟ وقتیک کما بودی من میدیدم شبا چقدر فکمیکرد
یعنی منمدوسش دارم؟؟
بابابزرگ:قطعا
نمیدونم
میخواستم بخوابم ولی نمیشد
دو روز بعد
جونگ کوک: خیلی سرد بود باهام حتی دیروز ازش کتک خوردم نمیدونستم بعد گفتن حسم قراره اینجوری کتک بخورم مثل خرمال بودم براش جیمین خوناشام شد و تازه فهمیدم و نازنین ی پیکسی شده بود خیلی خوشگل شده ولی ا/ت نسبت به همه خون سرد بود
پارت سی نه💜🔮
۹.۵k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.