دیشب ساعت ۳ از بار برگشته بودم خونه یونگی حسابی از دستم ع
دیشب ساعت ۳ از بار برگشته بودم خونه یونگی حسابی از دستم عصبی بود که چرا ازش اجازه نگرفتم حتی دیشب هم پیشم نخوابید.
صبح بلند شدم و رفتم طبقه پایین مثله همیشه یونگی نبود رفتم برای خودم صبحانه درست کردم و خوردم و بعدش یکم تلوزیون دیدم همون طور که تلوزیون نگاه میکردم یه نگاه به ساعت هم کردم و دیدم ساعت ۱۱ هست ظرف های صبحانم رو شستم و رفتم حمام
۱۰ مین بعد
از حمام برگشتم و رفتم تو اتاق سابقمون که دیدم یونگی رو تخت دراز کشیده
ا.ت. قرار نبود انقدر زود بیای
یونگی. کارم زود تموم شد اگه مشکلی داری میتونی بری خونه مادرت
ا.ت. ای بابا یونگی بسته دیگه همش یا باهام دعوا میکنی یا باهام قهری منم ادمم خسته شدم دیگه ، اگه بخوای همینطوری ادامه بدی میتونیم طلاق بگیریم .
این حرف رو گفتم که یهو یونگی رنگش پرید و بلند شد و گفت .
یونگی. من نمیخوام ادامه بدم به این کارا اما من دیشب حق داشتم میتونستب ازم اجازه بگیری
ا.ت. خب ولی من ازت معذرت خواهی کردم.
یهو اومد نزدیکم و بقلم کرد
یونگی. باشه
ا.ت. دوست دارم
یونگی. من
پایان
میدونم چرت و پرت بود یهویی نوشتم🙃
صبح بلند شدم و رفتم طبقه پایین مثله همیشه یونگی نبود رفتم برای خودم صبحانه درست کردم و خوردم و بعدش یکم تلوزیون دیدم همون طور که تلوزیون نگاه میکردم یه نگاه به ساعت هم کردم و دیدم ساعت ۱۱ هست ظرف های صبحانم رو شستم و رفتم حمام
۱۰ مین بعد
از حمام برگشتم و رفتم تو اتاق سابقمون که دیدم یونگی رو تخت دراز کشیده
ا.ت. قرار نبود انقدر زود بیای
یونگی. کارم زود تموم شد اگه مشکلی داری میتونی بری خونه مادرت
ا.ت. ای بابا یونگی بسته دیگه همش یا باهام دعوا میکنی یا باهام قهری منم ادمم خسته شدم دیگه ، اگه بخوای همینطوری ادامه بدی میتونیم طلاق بگیریم .
این حرف رو گفتم که یهو یونگی رنگش پرید و بلند شد و گفت .
یونگی. من نمیخوام ادامه بدم به این کارا اما من دیشب حق داشتم میتونستب ازم اجازه بگیری
ا.ت. خب ولی من ازت معذرت خواهی کردم.
یهو اومد نزدیکم و بقلم کرد
یونگی. باشه
ا.ت. دوست دارم
یونگی. من
پایان
میدونم چرت و پرت بود یهویی نوشتم🙃
۳.۴k
۱۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.