پارت 12(black rose)
پارت 12(black rose)
ویو ا.ت
همینجوری باد ملایمی میوزید رفتم سمت دریاچه دیدم یکی نشسته اونم این من دامن سفیدی به تن دا موهاش حالت زیبای داشت رو سرش تاج از گل عروس رفتم نزدیکش تا شاید اون بهم بگه باید از کجا برم رفتم نزدیک دیدم نادیا صداش کردم و برگشت بدو بدو رفتم بقلش کردم موهاشو بو کردم هنوزم همون بو خوب موهاش بود دلم نمیخواست ازش دل بکنم
ا.ت :نادیا تو اینجا چیکار میکنی
نادیا :ا.ت تو چرا اینجای
ا.ت :من دنبال راه خونه میگردم
نادیا :اها
ا.ت:تو اینجا چیکار میکنی
نادیا :من از جای پدر بزرگ اومدم
ا.ت :واقعا میشه منو ببری جاش خواهش
نادیا :آره بیا بریم
ا.ت منو نادیا دست همو گرفتیم و راه افتادیم که رسیدیم به پلی
نادیا :رسیدیم
ا.ت :اینجا چیکار میکنیم
نادیا :اون ور پل پدر بزرگه
ا.ت :آها پس بیا بریم
اتاق عمل
پرستار:خانم دکتر داریم از دستش میدیم
دکتر :شک دستگاه رو آماده کن
پرستار :آماده بزنین
دکتر :بزن رو 300
ویو ا.ت
نادیا دستمو ول کرد و رفت
ا.ت :نادیا کجا میری منم میخوام بیام
نادیا :"ا. ت تو باید بمونی خب مراقب همه باش ولی همو میبینیم
ا.ت نه نادیا نه کجا میری میخوام بیام نادیا (با داد)
نادیا :ا.ت خدافظ
فلش بک به اتاق عمل
پرستار :" دکتر نبضشون دوباره برگشت
دکتر :خدا رو شکر
ادامه دارد....
خ
م
ا
ر
ی
ویو ا.ت
همینجوری باد ملایمی میوزید رفتم سمت دریاچه دیدم یکی نشسته اونم این من دامن سفیدی به تن دا موهاش حالت زیبای داشت رو سرش تاج از گل عروس رفتم نزدیکش تا شاید اون بهم بگه باید از کجا برم رفتم نزدیک دیدم نادیا صداش کردم و برگشت بدو بدو رفتم بقلش کردم موهاشو بو کردم هنوزم همون بو خوب موهاش بود دلم نمیخواست ازش دل بکنم
ا.ت :نادیا تو اینجا چیکار میکنی
نادیا :ا.ت تو چرا اینجای
ا.ت :من دنبال راه خونه میگردم
نادیا :اها
ا.ت:تو اینجا چیکار میکنی
نادیا :من از جای پدر بزرگ اومدم
ا.ت :واقعا میشه منو ببری جاش خواهش
نادیا :آره بیا بریم
ا.ت منو نادیا دست همو گرفتیم و راه افتادیم که رسیدیم به پلی
نادیا :رسیدیم
ا.ت :اینجا چیکار میکنیم
نادیا :اون ور پل پدر بزرگه
ا.ت :آها پس بیا بریم
اتاق عمل
پرستار:خانم دکتر داریم از دستش میدیم
دکتر :شک دستگاه رو آماده کن
پرستار :آماده بزنین
دکتر :بزن رو 300
ویو ا.ت
نادیا دستمو ول کرد و رفت
ا.ت :نادیا کجا میری منم میخوام بیام
نادیا :"ا. ت تو باید بمونی خب مراقب همه باش ولی همو میبینیم
ا.ت نه نادیا نه کجا میری میخوام بیام نادیا (با داد)
نادیا :ا.ت خدافظ
فلش بک به اتاق عمل
پرستار :" دکتر نبضشون دوباره برگشت
دکتر :خدا رو شکر
ادامه دارد....
خ
م
ا
ر
ی
۴.۱k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.