اسلاید دومم لباس کوک برای خونه ی ایلا
اسلاید دومم لباس کوک برای خونه ی ایلا
ازت متنفر بودم𝚙8
کوک:باشه
زنگ تفریح
ا.ت:دیدم ی دختره داره میره سمت کوک و بغلش کرد؛ اون فک کنم دوست دخترش
ویو کوک
دیدم یکی از پشت بغلم کرد دیدم ایلا بود
ایلا:کوکی جونم میشه امشب بیای خونمون
کوک:باشه بیبی
ایلا:مرسی(ی لحظه لب کوک رو بوسید)
ا.ت
وای خدا درس گفتم دوست دختر داره باید به لیسا بگو
ا.ت:لیساااا
لیسا:چیه
ا.ت:مفهمیدی کوک دوست دختر داره
لیسا:واقعا
ا.ت: اره
ا.ت:لیسا امروزم میای پیشم مامان و بابام ۱ ماه دیگه میان من تنهام
لیسا:باش میام
ویو کوک
شنیدم ا.ت گفت تو خونه تنهاس ۱ ماه اون دختره تنها براش خطرناکه
وایسا چرا ناراحت اونم من خودم دوست دختر دارم نکنه عاشقش شدم نه بابا؛ شب ساعت ۸ باید برم خونه ایلا
شب
ویو کوک
الان ساعته ۷ رفتم دوش گرفتم لباسا مو پوشیدم من رفتم سوار ماشین شدم بعد از نیم ساعت رسیدم دم در بودم ی صدایی میامد صدای اه و ناله ی ایلا بود درو باز کردم از تو اتاق صدا میومد رفتم بالا درو باز کردم
دیدم ی پسره داره با ایلا سکس میکنه ایلا ی دفعه بلد شد امد سمتم
ایلا:ک.. ک.. کوک این... طور که فک میکنی نیس
کوک :ایلا نه دیگه پیام میدی نه زنگ میزنی فهمیدییی (عربده)
ایلا:....
کوک:گفتم فهمیدی( داد)
ایلا:ب... بله
کوک میره و درو محکم میبنده
ویو کوک
واقعا که چطور میتونه اینکارو بکنه ایششش حالا لجتو در میارم
ویو صبح
دانشگاه
کوک:ا.ت
ا.ت:بله
کوک:میشه نقش دوست دخترم رو بازی کنی
ا.ت:چی مگه خودت دوست دختر نداری
کوک:نه باهاش کات کردم اون بهم خیانت کرد
ا.ت:اهان باش
کوک:واقعا
ا.ت:اره
کوک:مرسی
ا.ت:خب من باید چیکار کنم
کوک:امشب خونه ی بابام دعوتیم
باید نقش دوست دختر را بازی کنی
ا.ت:باش چی باید صدات کنم
کوک:بیبی تو باید منو ددی صدا کنی
ا.ت:بیبی*تعجب؛ باش ددی
کوک:افرین
حالا بیا بریم بعد دانشگاه خونمون
ا.ت:خونتون
کوک:اره
ات:باش
ا.ت:من باید برم خونه تا لباسامو بپوشم
کوک:باش... ساعت ۶ میام دنبالت تا بریم پیش پدرم
ا.ت:اوکی
ویو ا.ت خونه
کوک چرا از من خواست تا نقش دوست دخترش رو بازی کنم من زیاد ازش خوشم نمیاد ولی خب حالا تا ساعت ۵:۳۰ بخوابم و بعد کارامو میکنم
ویو ا.ت ساعت ۵:۳۰
شرایط
۱۵ تا لایک
۵ تا کامنت
ازت متنفر بودم𝚙8
کوک:باشه
زنگ تفریح
ا.ت:دیدم ی دختره داره میره سمت کوک و بغلش کرد؛ اون فک کنم دوست دخترش
ویو کوک
دیدم یکی از پشت بغلم کرد دیدم ایلا بود
ایلا:کوکی جونم میشه امشب بیای خونمون
کوک:باشه بیبی
ایلا:مرسی(ی لحظه لب کوک رو بوسید)
ا.ت
وای خدا درس گفتم دوست دختر داره باید به لیسا بگو
ا.ت:لیساااا
لیسا:چیه
ا.ت:مفهمیدی کوک دوست دختر داره
لیسا:واقعا
ا.ت: اره
ا.ت:لیسا امروزم میای پیشم مامان و بابام ۱ ماه دیگه میان من تنهام
لیسا:باش میام
ویو کوک
شنیدم ا.ت گفت تو خونه تنهاس ۱ ماه اون دختره تنها براش خطرناکه
وایسا چرا ناراحت اونم من خودم دوست دختر دارم نکنه عاشقش شدم نه بابا؛ شب ساعت ۸ باید برم خونه ایلا
شب
ویو کوک
الان ساعته ۷ رفتم دوش گرفتم لباسا مو پوشیدم من رفتم سوار ماشین شدم بعد از نیم ساعت رسیدم دم در بودم ی صدایی میامد صدای اه و ناله ی ایلا بود درو باز کردم از تو اتاق صدا میومد رفتم بالا درو باز کردم
دیدم ی پسره داره با ایلا سکس میکنه ایلا ی دفعه بلد شد امد سمتم
ایلا:ک.. ک.. کوک این... طور که فک میکنی نیس
کوک :ایلا نه دیگه پیام میدی نه زنگ میزنی فهمیدییی (عربده)
ایلا:....
کوک:گفتم فهمیدی( داد)
ایلا:ب... بله
کوک میره و درو محکم میبنده
ویو کوک
واقعا که چطور میتونه اینکارو بکنه ایششش حالا لجتو در میارم
ویو صبح
دانشگاه
کوک:ا.ت
ا.ت:بله
کوک:میشه نقش دوست دخترم رو بازی کنی
ا.ت:چی مگه خودت دوست دختر نداری
کوک:نه باهاش کات کردم اون بهم خیانت کرد
ا.ت:اهان باش
کوک:واقعا
ا.ت:اره
کوک:مرسی
ا.ت:خب من باید چیکار کنم
کوک:امشب خونه ی بابام دعوتیم
باید نقش دوست دختر را بازی کنی
ا.ت:باش چی باید صدات کنم
کوک:بیبی تو باید منو ددی صدا کنی
ا.ت:بیبی*تعجب؛ باش ددی
کوک:افرین
حالا بیا بریم بعد دانشگاه خونمون
ا.ت:خونتون
کوک:اره
ات:باش
ا.ت:من باید برم خونه تا لباسامو بپوشم
کوک:باش... ساعت ۶ میام دنبالت تا بریم پیش پدرم
ا.ت:اوکی
ویو ا.ت خونه
کوک چرا از من خواست تا نقش دوست دخترش رو بازی کنم من زیاد ازش خوشم نمیاد ولی خب حالا تا ساعت ۵:۳۰ بخوابم و بعد کارامو میکنم
ویو ا.ت ساعت ۵:۳۰
شرایط
۱۵ تا لایک
۵ تا کامنت
۸.۴k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.