عشق بی پایان
#عشق_بی_پایان
#فصل_ششم
P¹⁰⁰
ته:(میره به سمت حیاط و ا/ت میاد بقلش میکنه)
ا/ت:(تو بقل ته گریه میکنه،و ته و برای این بقل کرد که تو دلش نمونه و میدونه قراره به دست کوک پاره شه)
ته: ها!
کوک: ا/تتتتتتتتتتت بزار گورشو گم کنهههه
ا/ت: خ... خ.... خداحافظ تهیونگی(با گریه)
تهیونگ: خ... خ... خداحافظ(میره)
ا/ت:(گریه شدید)
کوک:(درحال جمع کردن ساکش)
ا/ت: ک.. ک... کوک؟
کوک: فرمایش
ا/ت: منو میبخشی
کوک:( به ا/ت نگا میکنه)
ا/ت:( بغض میکنه) دوست دارم
کوک:...
ا/ت:( سر کوک و میگیره و لباشو میچسبونه به لبای خودش و بعد ۱٠ دقیقه ولش میکنه)
کوک: 😳
ا/ت: من واقعا متاسفم
کوک:(ا/ت و بقل میکنه)
ا/ت:(اونم کوک و بقل میکنه)
کوک: من دوست ندارم عاشقتم...
ا/ت: منم همینطور
کوک:(لبخند میزنه)
ا/ت:میای بریم یه چیزی بخوریم؟
کوک: چرا که نه
ا/ت:(میره دوکبوکی درست میکنه)
کوک: اون دختر... خیلی دوست داشتنی(اروم)
ا/ت: دوکبوکی درست کردم برای شوهر قشنگمممممممم
کوک:(میخنده)
ا/ت:(ا/ت و کوک باهم دوکبوکی رو میخورن)
کوک: امممم خیلی خوشمزه شده
ا/ت: واقعا؟
کوک: اهوم
ا/ت: میشه بعدش بریم بیرون پیاده روی کنیم؟
کوک: باشه
ا/ت: مرسییییییی
کوک: خب بریم؟
ا/ت: بریممممممممممم
ویو ا/ت
بدون هیچ حرف اضافه ای پاشدیم کفش هامون رو پوشیدیم و از خونه زدیم بیرون و درحال پیاده روی کردن بودیم
کوک:(دستشو دور کمر ا/ت حلقه میکنه)
ا/ت:(سرشو میزاره رو شونه ی کوک)
کوک:...
پارت بعدیو معلوم نیست کی بزارم...
#فصل_ششم
P¹⁰⁰
ته:(میره به سمت حیاط و ا/ت میاد بقلش میکنه)
ا/ت:(تو بقل ته گریه میکنه،و ته و برای این بقل کرد که تو دلش نمونه و میدونه قراره به دست کوک پاره شه)
ته: ها!
کوک: ا/تتتتتتتتتتت بزار گورشو گم کنهههه
ا/ت: خ... خ.... خداحافظ تهیونگی(با گریه)
تهیونگ: خ... خ... خداحافظ(میره)
ا/ت:(گریه شدید)
کوک:(درحال جمع کردن ساکش)
ا/ت: ک.. ک... کوک؟
کوک: فرمایش
ا/ت: منو میبخشی
کوک:( به ا/ت نگا میکنه)
ا/ت:( بغض میکنه) دوست دارم
کوک:...
ا/ت:( سر کوک و میگیره و لباشو میچسبونه به لبای خودش و بعد ۱٠ دقیقه ولش میکنه)
کوک: 😳
ا/ت: من واقعا متاسفم
کوک:(ا/ت و بقل میکنه)
ا/ت:(اونم کوک و بقل میکنه)
کوک: من دوست ندارم عاشقتم...
ا/ت: منم همینطور
کوک:(لبخند میزنه)
ا/ت:میای بریم یه چیزی بخوریم؟
کوک: چرا که نه
ا/ت:(میره دوکبوکی درست میکنه)
کوک: اون دختر... خیلی دوست داشتنی(اروم)
ا/ت: دوکبوکی درست کردم برای شوهر قشنگمممممممم
کوک:(میخنده)
ا/ت:(ا/ت و کوک باهم دوکبوکی رو میخورن)
کوک: امممم خیلی خوشمزه شده
ا/ت: واقعا؟
کوک: اهوم
ا/ت: میشه بعدش بریم بیرون پیاده روی کنیم؟
کوک: باشه
ا/ت: مرسییییییی
کوک: خب بریم؟
ا/ت: بریممممممممممم
ویو ا/ت
بدون هیچ حرف اضافه ای پاشدیم کفش هامون رو پوشیدیم و از خونه زدیم بیرون و درحال پیاده روی کردن بودیم
کوک:(دستشو دور کمر ا/ت حلقه میکنه)
ا/ت:(سرشو میزاره رو شونه ی کوک)
کوک:...
پارت بعدیو معلوم نیست کی بزارم...
۴۳.۱k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.