وقتی شوگر مامیش میشیم ( ورژن هیونجین)
وقتی شوگر مامیش میشیم ( ورژن هیونجین)
#هیونجین
کیف چرمی و مشکیتو از ماشین برداشتی،در ماشین رو باز کردی از ماشین پیاده شدی و درِ ماشین محکم بستی همینطور قفلشم کردی به سمت کمپانیِ روبه روت قدم برداشتی .
واردش شدی عینکتو یکم اوردی پایین تا ببینی میتونی هیونجین پیدا کنی یا نه
خبری ازش نبود اما یکی از رفیقای صمیمی شو دیدی
زود به سمتش رفتی
×ببخشید..
پسرک سرشو بلند کرد و به تو نگاه کرد
÷اوه .. ا/ت..تو اینجا چیکار میکنی
لبخندی زدی
×..اومدم هیونجین رو ببینن
اونم متقابل لبخندی زد
÷ اتاق تمرینه
×ممنونم
یکمی خم شدی و بهش تعظیم کردی و به سمت اتاق تمرین رفتی
.
چند تقه به در زدی
=بیااا
درُ باز کردی واردش شدی
=ا/ت..(لبخند
به سمتش رفتی و خودتو انداختی بغلش
×هیونمممم
=جونمممم
×حالت خوبه؟
=دیدمت عالی شدم ملکم
لبخندی زدی و سرتو روی سینش گذاشتی
=..ولی چرا این وقت شب اومدی اینجا؟ معمولا نمیای
×اومدم دنبال پسرم دیگه
=پسرت؟
سرتو از سینش فاصله دادی
و به چشمای پر از تعجبش خیره شدی
×اره دیگه
=ولی..ما مگه پسر داریم؟؟
×هیوناا..تو پسرمییی
هیونجین هنوزم متوجه موضوع نشده بود
=ها؟
×من..از امشب..قراره شوگر مامیت باشم
با گفتن این جمله هیونجین اخمی کرد
و خنده حرصی ای هم کرد
×چیشد؟
=اره..شوگر مامی ای که من خرجشو بکشم.
=شوگر مامی ای که من براش غذا درست کنم
=شوگر مامی ای که فقط بزاره من کار کنم
=شوگر مامی ای که فقط ازم پول بخوااااد
زود از بغل هیونجین اومدی بیرون با اخم کیوتی نگاهت میکرد
×یا یا هیونااا....همه اینا از این به بعد به عهده منه .. باشه؟
=میبینیم..
×خب خب..چیزه..اما..شام امشب...با تو..
=ا/ت؟
شرمنده نگاهش کردی
×..هوم..
=نظرت چیه بجای شام..تورو بخورم؟(پوزخند)
بقیش با ذهن خلاق خودتون😔📿
#هیونجین
کیف چرمی و مشکیتو از ماشین برداشتی،در ماشین رو باز کردی از ماشین پیاده شدی و درِ ماشین محکم بستی همینطور قفلشم کردی به سمت کمپانیِ روبه روت قدم برداشتی .
واردش شدی عینکتو یکم اوردی پایین تا ببینی میتونی هیونجین پیدا کنی یا نه
خبری ازش نبود اما یکی از رفیقای صمیمی شو دیدی
زود به سمتش رفتی
×ببخشید..
پسرک سرشو بلند کرد و به تو نگاه کرد
÷اوه .. ا/ت..تو اینجا چیکار میکنی
لبخندی زدی
×..اومدم هیونجین رو ببینن
اونم متقابل لبخندی زد
÷ اتاق تمرینه
×ممنونم
یکمی خم شدی و بهش تعظیم کردی و به سمت اتاق تمرین رفتی
.
چند تقه به در زدی
=بیااا
درُ باز کردی واردش شدی
=ا/ت..(لبخند
به سمتش رفتی و خودتو انداختی بغلش
×هیونمممم
=جونمممم
×حالت خوبه؟
=دیدمت عالی شدم ملکم
لبخندی زدی و سرتو روی سینش گذاشتی
=..ولی چرا این وقت شب اومدی اینجا؟ معمولا نمیای
×اومدم دنبال پسرم دیگه
=پسرت؟
سرتو از سینش فاصله دادی
و به چشمای پر از تعجبش خیره شدی
×اره دیگه
=ولی..ما مگه پسر داریم؟؟
×هیوناا..تو پسرمییی
هیونجین هنوزم متوجه موضوع نشده بود
=ها؟
×من..از امشب..قراره شوگر مامیت باشم
با گفتن این جمله هیونجین اخمی کرد
و خنده حرصی ای هم کرد
×چیشد؟
=اره..شوگر مامی ای که من خرجشو بکشم.
=شوگر مامی ای که من براش غذا درست کنم
=شوگر مامی ای که فقط بزاره من کار کنم
=شوگر مامی ای که فقط ازم پول بخوااااد
زود از بغل هیونجین اومدی بیرون با اخم کیوتی نگاهت میکرد
×یا یا هیونااا....همه اینا از این به بعد به عهده منه .. باشه؟
=میبینیم..
×خب خب..چیزه..اما..شام امشب...با تو..
=ا/ت؟
شرمنده نگاهش کردی
×..هوم..
=نظرت چیه بجای شام..تورو بخورم؟(پوزخند)
بقیش با ذهن خلاق خودتون😔📿
۲۸.۷k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.