pov: وقتی عکس های قدیمیتو نشون میدی ( تو دوران بلوغ بود .
pov: وقتی عکس های قدیمیتو نشون میدی ( تو دوران بلوغ بود ...اخ اخ )
کریس: داشت کاتالوگو ورق میزد...
_ وایی اینجا هم خوشگل بودی ...
÷چان چی داری میگی؟ اینجا دماغم شبیه اناناس بوده ..
_ من اناناستم دوست دارم خووو
مینهو : یعنیا من اگه تورو توی این دوران میدیدم عین دونده های مسابقات المپیک فلنگو میبیستم ..
(داری کمربند و اماده میکنی ..)
÷خبب.. میفرمودی ..
چانگبین : من واقعا نمیفهمم چرا وقتی توی مدرسه همتون دخترین !! و اینکه مدرستون تا اسمون سقفش پوشونده است !! از اون ورم هیچ معلم مردی نداشتین!! چرااااا مقنعه میزاشتین ...
(والا بینی جان ما خودمون هم معترضیم)
هیون: جوووونننن عجب سینه هایی داشتی (به عکس بچگی دوستت اشاره کرد ..)
÷ اون دوستمه من نیستم ...
_ها ؟؟
÷گمشو از جلو چشمام اونور... گاووو
جیسونگ: واییی سیبیلاتو (از خنده داره غش میکنه)
÷اون همه هیکلو ندیدی یه ذره سیبیلو دیدی؟؟
_ عزیزم بیشتر از یک ذره است اگه دقت کنی ( پاره شده از خنده )
فلیکس :( به یه عکس اشاره میکنه )
_ اینجا چندم بودی؟
÷.....فکر کنم پنجم !
_ پس چرا انقدر باسن داشتی ؟!...
سونگمین : از تعجب کک و پراش ریخته..
_ یه دقیقه بیا اینجا بیب !؟؟
÷ جونم ؟...
_ یه دقیقه وایسا( دماغتو با دماغ توی عکس اندازه گرفت :/ )
_ نصف دماغت صورتتو پوشونده بوددد ...
÷[ با جفت پا قشنگ پریدی تو شکمش ]
جونگین :[ والا شما عکسا رو دیدین ولی خب مامانت به خاطر اینکه جو حوصله سر بر نباشه داره از خاطراتی که گرفتی توی خواب تو شلوارت شاشیدی تعریف میکنه ....]
× اره پسرم داشتم میگفتم ..ساعت ۳ شب فقط به خاطر زنت از خواب نازنینم زدم تا بشورمش .....
کریس: داشت کاتالوگو ورق میزد...
_ وایی اینجا هم خوشگل بودی ...
÷چان چی داری میگی؟ اینجا دماغم شبیه اناناس بوده ..
_ من اناناستم دوست دارم خووو
مینهو : یعنیا من اگه تورو توی این دوران میدیدم عین دونده های مسابقات المپیک فلنگو میبیستم ..
(داری کمربند و اماده میکنی ..)
÷خبب.. میفرمودی ..
چانگبین : من واقعا نمیفهمم چرا وقتی توی مدرسه همتون دخترین !! و اینکه مدرستون تا اسمون سقفش پوشونده است !! از اون ورم هیچ معلم مردی نداشتین!! چرااااا مقنعه میزاشتین ...
(والا بینی جان ما خودمون هم معترضیم)
هیون: جوووونننن عجب سینه هایی داشتی (به عکس بچگی دوستت اشاره کرد ..)
÷ اون دوستمه من نیستم ...
_ها ؟؟
÷گمشو از جلو چشمام اونور... گاووو
جیسونگ: واییی سیبیلاتو (از خنده داره غش میکنه)
÷اون همه هیکلو ندیدی یه ذره سیبیلو دیدی؟؟
_ عزیزم بیشتر از یک ذره است اگه دقت کنی ( پاره شده از خنده )
فلیکس :( به یه عکس اشاره میکنه )
_ اینجا چندم بودی؟
÷.....فکر کنم پنجم !
_ پس چرا انقدر باسن داشتی ؟!...
سونگمین : از تعجب کک و پراش ریخته..
_ یه دقیقه بیا اینجا بیب !؟؟
÷ جونم ؟...
_ یه دقیقه وایسا( دماغتو با دماغ توی عکس اندازه گرفت :/ )
_ نصف دماغت صورتتو پوشونده بوددد ...
÷[ با جفت پا قشنگ پریدی تو شکمش ]
جونگین :[ والا شما عکسا رو دیدین ولی خب مامانت به خاطر اینکه جو حوصله سر بر نباشه داره از خاطراتی که گرفتی توی خواب تو شلوارت شاشیدی تعریف میکنه ....]
× اره پسرم داشتم میگفتم ..ساعت ۳ شب فقط به خاطر زنت از خواب نازنینم زدم تا بشورمش .....
۹.۲k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.