مافیای سختگیر فصل دوم part 16
کوک ویو
عصبی از سر جام بلند شدم و رفتم سمت ماشین و راه افتادم سمت بار ... هم عصبی بودم و هم عجله داشتم وقتی رسیدم پیاده شدم و رفتم داخل و دیدم اهنگ پخشه و میا و یه مردی دارن میرقصن ... اما ا.ت نبود چشمام را دادم به اطراف بار و دیدم یه پسره ا.ت را براید استایل بغل کرده و داره میره بیرون ات بیهوش بود خدایا اونی که فکر میکنم نباشه.
# ویو
وقتی داشتم دست ا.ت را میکشیدم نمیدونم چی شد که بیهوش شد خیلی ترسیدم براید استایل بغلش کردم و میخواستم برم سمت ماشین پس به سمت در خروجی راه افتادم.
(کوک با سرعت میدوه سمت# و با فریاد داد میزنه )
کوک: مرتیکه چیکارش کردی؟ (بلند و عصبی و ، وایساد روبه روش)
#: به تو مربوط نیست گمشو کنار ... ( عصبی)
کوک : که به من مربوط نیست اره (عصبی و یه مشت محکم زد تو صورتش و به زور جسم بی جون ا.ت را ازش گرفت و گفت )
کوک : شانس اوردی نکشتمت عوضی(و میخواد بره که با حرفی که # میزنه سرجاش میخکوب میشه)
#: ههههه زیر خواب خوبیه ( با نیشخند )
کوک ویو
خیلی عصبی شدم انقدری که میخواستم ا.ت را همونجا بزارم و برم خونه اما وقتی به چهره ا.ت نگاه کردم قلبم درد گرفت و چشمام از اشک پر شد چطور تونست همچین کاری باهام بکنه مگه من چی براش کم گذاشتم افکارم را کنار زدم و رفتم ا.ت را گذاشتم تو ماشین و برگشتم سمت بار و اونقدر اون مرتیکه را زدم تا ... بیهوش شد
میا ویو
داشتم با & میرقصیدم که چشمم خورد به کوک که افتاده رو# و داره کتکش میزنه رفتم سمتش و بلند گفتم
میا: کوک ... چیکار میکنی کشتیش.. ( بلند ونگران و ترسیده)
کوک : خفه شو میا ... گمشو از جلو چشمام تا توهم مثل این نزدم ( داد و عصبی )
میا : ا.ت کجاس ( نگران)
کوک: ... گمشوووو .. ( بلند و عصبی و میا از ترس مستی از سرش پرید و رفت بیرون بار که ماشین کوک را دید رفت جلو تر که دید ا.ت بیهوش روی صندلی های عقب هست )
میا ویو
اخه چی شد یهو ا.ت چرا بیهوشه چند بار زدم به شیشه اما ا.ت بیدار نشد نکنه .... وای خدایا چیکار کنم اگه ولش کنم کوک میکشتش تو همین فکرا بودم که کوک با سر و وضع اشفته اومد سمت من و ماشین و گفت...
کوک: مگه نگفتم گمشو.. زندگیم را خراب کردی بس نبود اومدی از جلو تماشا کنی .. ارههههه (عصبی و با داد)
میا: کوک.... ببین شاید اونطوری که فکر میکنی نباشه .....شاید اصلا داری زود قضاوت میکنی ا.ت همچین ادمی نیست کوک.....( با گریه)
کوک: هههه .....دیگه باید میرفتم از جلو میدیم که داره بهم خیانت میکنه .. ارهههه ( با داد و گریه و به ماشین تکیه داد و بعد از چند مین اشک هاش را پاک کرد و گفت)
کوک: گمشو از جلو چشمام ( با داد)
میا: اما....
کوک : مگه کری؟ ( داد )
میا ویو
سریع رفتم سمت ماشینم خدایا چرا یهو اینطور شد تو همین فکرا بودم که یهو ...
پارت ۱۶ تموم شد ✨🤍
لطفاً حمایییییتتتت کنید ❤️✨🤍
لایک یادتون نره 😉🥰
شرط
لایک: ۷۰
کامنت : ۵۰
عصبی از سر جام بلند شدم و رفتم سمت ماشین و راه افتادم سمت بار ... هم عصبی بودم و هم عجله داشتم وقتی رسیدم پیاده شدم و رفتم داخل و دیدم اهنگ پخشه و میا و یه مردی دارن میرقصن ... اما ا.ت نبود چشمام را دادم به اطراف بار و دیدم یه پسره ا.ت را براید استایل بغل کرده و داره میره بیرون ات بیهوش بود خدایا اونی که فکر میکنم نباشه.
# ویو
وقتی داشتم دست ا.ت را میکشیدم نمیدونم چی شد که بیهوش شد خیلی ترسیدم براید استایل بغلش کردم و میخواستم برم سمت ماشین پس به سمت در خروجی راه افتادم.
(کوک با سرعت میدوه سمت# و با فریاد داد میزنه )
کوک: مرتیکه چیکارش کردی؟ (بلند و عصبی و ، وایساد روبه روش)
#: به تو مربوط نیست گمشو کنار ... ( عصبی)
کوک : که به من مربوط نیست اره (عصبی و یه مشت محکم زد تو صورتش و به زور جسم بی جون ا.ت را ازش گرفت و گفت )
کوک : شانس اوردی نکشتمت عوضی(و میخواد بره که با حرفی که # میزنه سرجاش میخکوب میشه)
#: ههههه زیر خواب خوبیه ( با نیشخند )
کوک ویو
خیلی عصبی شدم انقدری که میخواستم ا.ت را همونجا بزارم و برم خونه اما وقتی به چهره ا.ت نگاه کردم قلبم درد گرفت و چشمام از اشک پر شد چطور تونست همچین کاری باهام بکنه مگه من چی براش کم گذاشتم افکارم را کنار زدم و رفتم ا.ت را گذاشتم تو ماشین و برگشتم سمت بار و اونقدر اون مرتیکه را زدم تا ... بیهوش شد
میا ویو
داشتم با & میرقصیدم که چشمم خورد به کوک که افتاده رو# و داره کتکش میزنه رفتم سمتش و بلند گفتم
میا: کوک ... چیکار میکنی کشتیش.. ( بلند ونگران و ترسیده)
کوک : خفه شو میا ... گمشو از جلو چشمام تا توهم مثل این نزدم ( داد و عصبی )
میا : ا.ت کجاس ( نگران)
کوک: ... گمشوووو .. ( بلند و عصبی و میا از ترس مستی از سرش پرید و رفت بیرون بار که ماشین کوک را دید رفت جلو تر که دید ا.ت بیهوش روی صندلی های عقب هست )
میا ویو
اخه چی شد یهو ا.ت چرا بیهوشه چند بار زدم به شیشه اما ا.ت بیدار نشد نکنه .... وای خدایا چیکار کنم اگه ولش کنم کوک میکشتش تو همین فکرا بودم که کوک با سر و وضع اشفته اومد سمت من و ماشین و گفت...
کوک: مگه نگفتم گمشو.. زندگیم را خراب کردی بس نبود اومدی از جلو تماشا کنی .. ارههههه (عصبی و با داد)
میا: کوک.... ببین شاید اونطوری که فکر میکنی نباشه .....شاید اصلا داری زود قضاوت میکنی ا.ت همچین ادمی نیست کوک.....( با گریه)
کوک: هههه .....دیگه باید میرفتم از جلو میدیم که داره بهم خیانت میکنه .. ارهههه ( با داد و گریه و به ماشین تکیه داد و بعد از چند مین اشک هاش را پاک کرد و گفت)
کوک: گمشو از جلو چشمام ( با داد)
میا: اما....
کوک : مگه کری؟ ( داد )
میا ویو
سریع رفتم سمت ماشینم خدایا چرا یهو اینطور شد تو همین فکرا بودم که یهو ...
پارت ۱۶ تموم شد ✨🤍
لطفاً حمایییییتتتت کنید ❤️✨🤍
لایک یادتون نره 😉🥰
شرط
لایک: ۷۰
کامنت : ۵۰
۴۳.۳k
۱۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.