𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل۲ پارت ۱۴
_چشم😂🙄😐
نشستم رو مبل و منتظر مینا شدم تا حرفاشو بزنه با رادین
+خب چه خبر خوبی؟
_بخدا دیگه از کلمه ی خوبی زده شدم لدفا دیگه نپرسین
+اوکی اوکی😀
مینا ویو
با رادیم رفتیم داخل اتاقش و درد
و بستم
#خب بگو چرا اومدی خونمون
☆ببین یه جیزی رو میخوام بهت بگم که خیلی مهمه و باعث شده که با خواهرم تا اینجا به بهاته ی پارک پاشیم بیایم و اون فقط از این قضیه خبر داره
#خیلی دوست دارم بدونم چیه
☆من عاشقتم
#هنن
☆حالا دیگه میدونی که موضوع چیه
#برگام ینین چی عاشقمی
☆معنی داره عاشقت شدن دوست دارم
#عه اها اگه اونجوری باشه من خیلی وقته عاشقت شدم اما منتها چون از داداشم میترسم بهش چیزی نگفتم
☆واقعا؟ینی واقعادوسم داری؟
#هوم تا الان نمیدونستم اسمش چیه و چه حسیه اما خب حسرو داشتم
.....مینا
☆بله
#اسمش......خیلی خوشگله مثل خودت
☆م.مرسی
م.میگم بریم پایین ممکنه شککنن بگن چیکار میکنن
ا.ت ویو
مامان رادوین زنگ خیلی خوبی بود نشستیم چای خوردیم و صحبت کردیم و از درسا حرف زدیم عاشق مامانش شدم
اونا توی یک خونهبدون اینکه پدری بالا سرشون باشه تو یک خونه مناسب خودشون زندگی میکنن
_خیلی ممنون خانم
/ به من بگو خاله دخترم
_چشم خاله😂❤دستتون درد نکنه زحمت دادین مینا بیا بریم
/ خواهش میکنم گلم تو دوستِ پسرمی
_مرسی❤خدانگهدار
/ خدافظ دختر قشنگم
+مامان من باهاشون میرم
/ برو
رادوین هم باهامون اومد بتزم اون ترسه توی من ایجاد شد اما گفتم الان وقتی مینا هست میخواد بگه......
نشستم رو مبل و منتظر مینا شدم تا حرفاشو بزنه با رادین
+خب چه خبر خوبی؟
_بخدا دیگه از کلمه ی خوبی زده شدم لدفا دیگه نپرسین
+اوکی اوکی😀
مینا ویو
با رادیم رفتیم داخل اتاقش و درد
و بستم
#خب بگو چرا اومدی خونمون
☆ببین یه جیزی رو میخوام بهت بگم که خیلی مهمه و باعث شده که با خواهرم تا اینجا به بهاته ی پارک پاشیم بیایم و اون فقط از این قضیه خبر داره
#خیلی دوست دارم بدونم چیه
☆من عاشقتم
#هنن
☆حالا دیگه میدونی که موضوع چیه
#برگام ینین چی عاشقمی
☆معنی داره عاشقت شدن دوست دارم
#عه اها اگه اونجوری باشه من خیلی وقته عاشقت شدم اما منتها چون از داداشم میترسم بهش چیزی نگفتم
☆واقعا؟ینی واقعادوسم داری؟
#هوم تا الان نمیدونستم اسمش چیه و چه حسیه اما خب حسرو داشتم
.....مینا
☆بله
#اسمش......خیلی خوشگله مثل خودت
☆م.مرسی
م.میگم بریم پایین ممکنه شککنن بگن چیکار میکنن
ا.ت ویو
مامان رادوین زنگ خیلی خوبی بود نشستیم چای خوردیم و صحبت کردیم و از درسا حرف زدیم عاشق مامانش شدم
اونا توی یک خونهبدون اینکه پدری بالا سرشون باشه تو یک خونه مناسب خودشون زندگی میکنن
_خیلی ممنون خانم
/ به من بگو خاله دخترم
_چشم خاله😂❤دستتون درد نکنه زحمت دادین مینا بیا بریم
/ خواهش میکنم گلم تو دوستِ پسرمی
_مرسی❤خدانگهدار
/ خدافظ دختر قشنگم
+مامان من باهاشون میرم
/ برو
رادوین هم باهامون اومد بتزم اون ترسه توی من ایجاد شد اما گفتم الان وقتی مینا هست میخواد بگه......
۸.۱k
۱۱ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.