♡مافیا ددی من ♡
♡مافیا ددی من ♡
Part 27
جیسو :چیکار می کردی عشقم؟
جونگ کوک :هیچی همین جوری داشتم راه می رفتم
⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊
نویسنده یعنی خودم : امم ببخشید مزاحم شدم خواستم یک سری توضیحاتی بدم جیسو خونش خیلی بزرگ و سه طبقه هست
که طبقه اول رو برای خودشو جونگ کوک گذاشته و گفته که نگهبان ها اونجا نباشن
که خودشون تنها باشن
و جیسو فکر کرده جونگ کوک فکر می کنه که ا/ت طبقه بالا هست ولی خب توی انباری بدون اب و غذاست ولی خب جونگ کوک بازم طبقه اول رو چک میکنه و خب طبقه اول هم پله می خوره به پایین که میشه انباری
و خب جیسو اونجا رو هم نگهبان نگذاشته که جونگ کوک شک نکنه و جونگ کوک انباری رو چک می کنه که......
امیدوارم فهمیده باشی 😊😅
خب برگردیم سر داستان
⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊
جیسو: واقعا!
جونگ کوک : اره واقعا جدیدن همین عادتی گرفتم
جیسو: عشقم من برم غذا رو اماده
کنم
جونگ کوک: باشه
غذامونو خردیم و رفتیم خوابیدیم و منم دوباره رفتم روی مبل خوابیدم صبح که بلد شدم دیدم جیسو نیست و وقتی همه جارو چک کردم جیسو نیست و یه نامه گذاشته بود
⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊
نامه :سلام عشقم بیدار شدی چرا دوباره رفتی روی مبل شب دیگه گرم نیست نگران نباش
من امروز دیر میام خونه نهارت توی یخچاله
بخور منم میام بعدشم غذا سفارش می دیم
فعلا
⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊
از خوشحالی نمی دونستم چیکار کنم می تونستم چندین ساعت پیش از/ت تنها باشم
که وقتی می خواستم برم سمت انباری دیدم که..........
حمایت......؟ 💜
Part 27
جیسو :چیکار می کردی عشقم؟
جونگ کوک :هیچی همین جوری داشتم راه می رفتم
⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊
نویسنده یعنی خودم : امم ببخشید مزاحم شدم خواستم یک سری توضیحاتی بدم جیسو خونش خیلی بزرگ و سه طبقه هست
که طبقه اول رو برای خودشو جونگ کوک گذاشته و گفته که نگهبان ها اونجا نباشن
که خودشون تنها باشن
و جیسو فکر کرده جونگ کوک فکر می کنه که ا/ت طبقه بالا هست ولی خب توی انباری بدون اب و غذاست ولی خب جونگ کوک بازم طبقه اول رو چک میکنه و خب طبقه اول هم پله می خوره به پایین که میشه انباری
و خب جیسو اونجا رو هم نگهبان نگذاشته که جونگ کوک شک نکنه و جونگ کوک انباری رو چک می کنه که......
امیدوارم فهمیده باشی 😊😅
خب برگردیم سر داستان
⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊
جیسو: واقعا!
جونگ کوک : اره واقعا جدیدن همین عادتی گرفتم
جیسو: عشقم من برم غذا رو اماده
کنم
جونگ کوک: باشه
غذامونو خردیم و رفتیم خوابیدیم و منم دوباره رفتم روی مبل خوابیدم صبح که بلد شدم دیدم جیسو نیست و وقتی همه جارو چک کردم جیسو نیست و یه نامه گذاشته بود
⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊
نامه :سلام عشقم بیدار شدی چرا دوباره رفتی روی مبل شب دیگه گرم نیست نگران نباش
من امروز دیر میام خونه نهارت توی یخچاله
بخور منم میام بعدشم غذا سفارش می دیم
فعلا
⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊⚊
از خوشحالی نمی دونستم چیکار کنم می تونستم چندین ساعت پیش از/ت تنها باشم
که وقتی می خواستم برم سمت انباری دیدم که..........
حمایت......؟ 💜
۱۰.۱k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.