پارت 7
پارت 7
بومگیو : یعنی چی میخواست بگه؟ حالا ولش کن بعدا میپرسم! الان باید برم سراغ تهیون تا ببینم دیروز برای چی اومده بود!
بومگیو رفت سر میز تهیون و تهیون که تقریبا خواب و تقریبا بیدار بود وقتی بومگیو دستش رو رو میز کوبید سرش رو بالا اورد و صورت جاذاب بومگیو رو دید؛
بومگیو : هوی کانگ تهیون دیروز برای چی اومده بودی ؟
تهیون: هیچی! البته الان یادم رفته! ولی یه باره دیگه اینطوری بزنی رو میزم برات بد میشه چوی بومگیو.
سوبین : تهیون اروم باش نمیخوای که مثل دفعه ی قبل شر درست کنی؟
تهیون : نه نمیخوام... ولی بومگیو نمیذاره!
بومگیو که دوباره از دست تهیون عصبانی شد با قدم ها محکمی از کلاس بیرون رفت... بالای پشت بوم، همون جایی که همیشه با کای میرفتن.
یاد کای افتاد و دوباره اشک تو چشماش جمع شد؛
تا اومد بزنه زیر گریه یه نفر از پشت بغلش کرد؛ بومگیو : این کیه؟
صدا: منم.
بومگیو : یعنی چی میخواست بگه؟ حالا ولش کن بعدا میپرسم! الان باید برم سراغ تهیون تا ببینم دیروز برای چی اومده بود!
بومگیو رفت سر میز تهیون و تهیون که تقریبا خواب و تقریبا بیدار بود وقتی بومگیو دستش رو رو میز کوبید سرش رو بالا اورد و صورت جاذاب بومگیو رو دید؛
بومگیو : هوی کانگ تهیون دیروز برای چی اومده بودی ؟
تهیون: هیچی! البته الان یادم رفته! ولی یه باره دیگه اینطوری بزنی رو میزم برات بد میشه چوی بومگیو.
سوبین : تهیون اروم باش نمیخوای که مثل دفعه ی قبل شر درست کنی؟
تهیون : نه نمیخوام... ولی بومگیو نمیذاره!
بومگیو که دوباره از دست تهیون عصبانی شد با قدم ها محکمی از کلاس بیرون رفت... بالای پشت بوم، همون جایی که همیشه با کای میرفتن.
یاد کای افتاد و دوباره اشک تو چشماش جمع شد؛
تا اومد بزنه زیر گریه یه نفر از پشت بغلش کرد؛ بومگیو : این کیه؟
صدا: منم.
۲.۹k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.