آواز مافیا 𝐏𝐀𝐑𝐓 7
آواز مافیا 𝐏𝐀𝐑𝐓 7
""پرش زمانی به ۵ ماه بعد
ویو رونا:۵ ماه از اومدن من به اینجا گذشته و من و کوک عملیات موفق امیزی داشتیم
پدر کوک الان تو زندانه و حبس ابد بدون آزادی مشروط گرفته(نمی دونم درست گفتم یا نه🫠🫠)
من و جنی و تهیونگ و کوک خیلی دوستای خوبی شدیم برا همین تصمیم گرفتیم با هم زندگی کنیم
قرار شده خونه هامون رو بفروشیم و پولامون رو روهم بزاریم یه خونه خیلی بزرگ و با صفا بگیریم
فیلیکسم این چند وقته به خاطر کار هی میاد اینجا
من جدیدا از کوک خیلی خوشم اومده فک کنم عاشقش شدم میخوام اولین روزی که وارد خونه جدیدمون شدیم بهش اعتراف کنم
پرش زمانی به ۲۹ روز بعد روزی که وارد خونه جدیدشون شدن"شب"
ویو تهیونگ :امروز اومدیم خونه جدیدمون و شب بود همه بچه ها رو دعوت کرده بودیم مثل نامجون و جیمین و جین و جیهوپ و شوگا و لیسا و جیسو و فیلیکس بعد کلی خوش گذرونی قرار شد که جرأت و حقیقت بازی کنیم
اولین بعد ۱۰ دقیقه بازی به منو جنی افتاد
جنی:جرأت یا حقیقت؟
ته:حقیقت
جنی:چیزی هست بخوای بهم بگی
ته:آره
جنی:اگه میشه بگی بگو
ته:با من قرار میزاری؟
همه:اوههههه
جنی:چی... چی؟
ته:با من قرار میزاری؟
جنی :اره
همه:هووووو
بعدش تهیونگ و جنی همو بوسیدن
این داستان ادامه دارد.....
ببخشید نبودم 🙏🙏
""پرش زمانی به ۵ ماه بعد
ویو رونا:۵ ماه از اومدن من به اینجا گذشته و من و کوک عملیات موفق امیزی داشتیم
پدر کوک الان تو زندانه و حبس ابد بدون آزادی مشروط گرفته(نمی دونم درست گفتم یا نه🫠🫠)
من و جنی و تهیونگ و کوک خیلی دوستای خوبی شدیم برا همین تصمیم گرفتیم با هم زندگی کنیم
قرار شده خونه هامون رو بفروشیم و پولامون رو روهم بزاریم یه خونه خیلی بزرگ و با صفا بگیریم
فیلیکسم این چند وقته به خاطر کار هی میاد اینجا
من جدیدا از کوک خیلی خوشم اومده فک کنم عاشقش شدم میخوام اولین روزی که وارد خونه جدیدمون شدیم بهش اعتراف کنم
پرش زمانی به ۲۹ روز بعد روزی که وارد خونه جدیدشون شدن"شب"
ویو تهیونگ :امروز اومدیم خونه جدیدمون و شب بود همه بچه ها رو دعوت کرده بودیم مثل نامجون و جیمین و جین و جیهوپ و شوگا و لیسا و جیسو و فیلیکس بعد کلی خوش گذرونی قرار شد که جرأت و حقیقت بازی کنیم
اولین بعد ۱۰ دقیقه بازی به منو جنی افتاد
جنی:جرأت یا حقیقت؟
ته:حقیقت
جنی:چیزی هست بخوای بهم بگی
ته:آره
جنی:اگه میشه بگی بگو
ته:با من قرار میزاری؟
همه:اوههههه
جنی:چی... چی؟
ته:با من قرار میزاری؟
جنی :اره
همه:هووووو
بعدش تهیونگ و جنی همو بوسیدن
این داستان ادامه دارد.....
ببخشید نبودم 🙏🙏
۱.۴k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.