pov:...ریکشن پسرای اسلیترین اگه
★وقتی توی مراسم یول بال روی پاشون میشینی...★
تام:(ابرویی بالا میندازه و پوزخند میزنه) «خب خب...امروز یکی احساس شجاع بودن میکنه...» *کمرت رو چنگ میزنه*
متیو:(ابروهاش بالا میپره و میگه) «اگه اصرار داری خیله خب...» *میبرتت توی خوابگاه و لبات رو شکار میکنه و با بند لباست بازی میکنه*
دریکو:(کرواتش رو شل میکنه و به شدت نفس میکشه) :«بیب داری ماری میکنی کنترل خودم رو از دست بدم...»
تئو:(دستت رو میبوسه و به خودش میچسبونتت) :«امشب خیلی خیره کننده شدی دارلینگ...»
لورنزو:(کمی سرخ میشه و کمرت رو میگیره و بلند نفس میکشه...) :«نظرت چیه بریم توی خوابگاه...؟!»
امیدوارم لذتشو برده باشین💚😉
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍
تام:(ابرویی بالا میندازه و پوزخند میزنه) «خب خب...امروز یکی احساس شجاع بودن میکنه...» *کمرت رو چنگ میزنه*
متیو:(ابروهاش بالا میپره و میگه) «اگه اصرار داری خیله خب...» *میبرتت توی خوابگاه و لبات رو شکار میکنه و با بند لباست بازی میکنه*
دریکو:(کرواتش رو شل میکنه و به شدت نفس میکشه) :«بیب داری ماری میکنی کنترل خودم رو از دست بدم...»
تئو:(دستت رو میبوسه و به خودش میچسبونتت) :«امشب خیلی خیره کننده شدی دارلینگ...»
لورنزو:(کمی سرخ میشه و کمرت رو میگیره و بلند نفس میکشه...) :«نظرت چیه بریم توی خوابگاه...؟!»
امیدوارم لذتشو برده باشین💚😉
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍
۲۸.۵k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.