مثلث عشقی ∆
مثلث عشقی ∆
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
سوزو: داداش، باید اینو به خودش بگیاا! متوجه این موضوع هستی
اما: ای کاش به همین راحتی که میگفتی بود😞
سوزو: وایییی، بمیرم طلا-چان "لیلی:چون موهای اما طلایی بود، بعضی اوقات طلا-چان صداش میکنه"
اما: هعی، اشکالی نداره، تقصیر اون دراکنه، اندازه گوریل می مونه، تتوی اژدها زده، اما یه نقطه جرات نداره بیاد اعتراف کنه😤
سوزو: انقدر به من مود میگی، خودت هم کم مود نیستیاا، فداتشم
اما: سوزو من یه کاری دارم، باید برم، بای بای
سوزو: کجا یهو؟؟
*اما رفته بود*
سوزو: دیوونه *خنده ی آروم*
*ناگهان گوشیِ سوزو زنگ میخوره*
سوزو: یعنی کیه؟
*گوشیش رو برمیداره و میبینه یه شماره ی ناشناسه*
سوزو: الو؟
مایکی: سلام عزیزم، منم مایکی، یه چیزی، ساعت نه شب میایم دنبالت، یه لباس رو تخت هست، اونو بپوش، و یا اگه اون لباسو دوست نداری هرجور که دوست داری آمادشو
سوزو: اها، شناختم مایکی، خب کجا منو میبرین؟
مایکی: یه جایی، فعلا *قطع کرد*
سوزو: ساعت نه؟ خب ساعت چنده؟
*ساعت: 6:00*
سوزو: یا فاطمه ی بی زهراااااااا!!! چرا انقدر دیر خبر میدی؟؟؟؟ وایییی لباس چی بپوشم؟؟؟ اوه لباسم آماده هس، باید برم حموممممممم!!
*با سرعت ماشین شوتی رفت تو اتاقش تا بره حموم*
*سوزو چمدونشو باز کرد *
سوزو: خب لیفم، شامپوم، اسکراپ بدنم، نرم کننده ی مو، لوسیون بچه، ماسک مو، ماساژور مو، ماسک صورتم، ماساژور دستی صورتم، حولم
*همه ی اینا رو به زور تو دستاش جا داد و رفت حموم و دید،به به،حموم خودش به اندازه ی کافی کامله،از همه چیز دوتا بود و چیز هایی بشدت گرون و خوب*
سوزو: حاجی، خودم ریختم پر هام موند، مطمئنم یه دختر کمکشون کرده، چون این همه چیزو از کجا بلدن اخههه؟؟ نه، کم کم داره ازشون خوشم میاد، بزن بریم
*رفت حموم،یک ساعت*
"لیلی: بلاخره یکیو پیدا کردم که بیشتر از من تو حموم می مونه🤣"
*سوزو اومد بیرون و هی کشو های میز آرایشش رو می کشید بیرون*
سوزو: پس این سشوار خراب شده کجاستتتت؟؟
*سوزو بلاخره سشورا رو پیدا کرد و زد به برق، که ناگهاننن.... ازش دود بلند شد و سوخت*
سوزو: ای من ریـ....... دم تو این شانس، خدایاااااا!!! چرا همچین میکنی با مننن بی گناه؟؟؟
خدا: بنده ی عزیزم، لطفا سکوت کن، ما فقط باید با اسید و سیم ظرف شویی بیایم اون مغز کثیفتو بشوریم😑
سوزو: من دیگه حرفی ندارم
سوزو: حالا چه غلطی بخورم، موهامممممم، من مامانمووو میخواممممم😱😱😱
☆پایان پارت 27☆
☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•
لیلی: سلیوممم، ببخشید یه مدت پارت ندادم، واقعا چیزی به زهنم نمیرسیدددد😅 ماچ به کلتون
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
سوزو: داداش، باید اینو به خودش بگیاا! متوجه این موضوع هستی
اما: ای کاش به همین راحتی که میگفتی بود😞
سوزو: وایییی، بمیرم طلا-چان "لیلی:چون موهای اما طلایی بود، بعضی اوقات طلا-چان صداش میکنه"
اما: هعی، اشکالی نداره، تقصیر اون دراکنه، اندازه گوریل می مونه، تتوی اژدها زده، اما یه نقطه جرات نداره بیاد اعتراف کنه😤
سوزو: انقدر به من مود میگی، خودت هم کم مود نیستیاا، فداتشم
اما: سوزو من یه کاری دارم، باید برم، بای بای
سوزو: کجا یهو؟؟
*اما رفته بود*
سوزو: دیوونه *خنده ی آروم*
*ناگهان گوشیِ سوزو زنگ میخوره*
سوزو: یعنی کیه؟
*گوشیش رو برمیداره و میبینه یه شماره ی ناشناسه*
سوزو: الو؟
مایکی: سلام عزیزم، منم مایکی، یه چیزی، ساعت نه شب میایم دنبالت، یه لباس رو تخت هست، اونو بپوش، و یا اگه اون لباسو دوست نداری هرجور که دوست داری آمادشو
سوزو: اها، شناختم مایکی، خب کجا منو میبرین؟
مایکی: یه جایی، فعلا *قطع کرد*
سوزو: ساعت نه؟ خب ساعت چنده؟
*ساعت: 6:00*
سوزو: یا فاطمه ی بی زهراااااااا!!! چرا انقدر دیر خبر میدی؟؟؟؟ وایییی لباس چی بپوشم؟؟؟ اوه لباسم آماده هس، باید برم حموممممممم!!
*با سرعت ماشین شوتی رفت تو اتاقش تا بره حموم*
*سوزو چمدونشو باز کرد *
سوزو: خب لیفم، شامپوم، اسکراپ بدنم، نرم کننده ی مو، لوسیون بچه، ماسک مو، ماساژور مو، ماسک صورتم، ماساژور دستی صورتم، حولم
*همه ی اینا رو به زور تو دستاش جا داد و رفت حموم و دید،به به،حموم خودش به اندازه ی کافی کامله،از همه چیز دوتا بود و چیز هایی بشدت گرون و خوب*
سوزو: حاجی، خودم ریختم پر هام موند، مطمئنم یه دختر کمکشون کرده، چون این همه چیزو از کجا بلدن اخههه؟؟ نه، کم کم داره ازشون خوشم میاد، بزن بریم
*رفت حموم،یک ساعت*
"لیلی: بلاخره یکیو پیدا کردم که بیشتر از من تو حموم می مونه🤣"
*سوزو اومد بیرون و هی کشو های میز آرایشش رو می کشید بیرون*
سوزو: پس این سشوار خراب شده کجاستتتت؟؟
*سوزو بلاخره سشورا رو پیدا کرد و زد به برق، که ناگهاننن.... ازش دود بلند شد و سوخت*
سوزو: ای من ریـ....... دم تو این شانس، خدایاااااا!!! چرا همچین میکنی با مننن بی گناه؟؟؟
خدا: بنده ی عزیزم، لطفا سکوت کن، ما فقط باید با اسید و سیم ظرف شویی بیایم اون مغز کثیفتو بشوریم😑
سوزو: من دیگه حرفی ندارم
سوزو: حالا چه غلطی بخورم، موهامممممم، من مامانمووو میخواممممم😱😱😱
☆پایان پارت 27☆
☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•☆•
لیلی: سلیوممم، ببخشید یه مدت پارت ندادم، واقعا چیزی به زهنم نمیرسیدددد😅 ماچ به کلتون
۱۲.۰k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.