پارت17 فصل3
پارت17 فصل3
*Namjoon.pov*
رفتم پیش تهیونگ و آوردمش تو یه اتاق دیگه
نامجون: تهیونگ ببین .......... نمیدونم چجوری بگم
تهیونگ: چیزی شده در رابطه با سانا عه؟
نامجون : آره درباره اونه ولی نمیدونم چجوری بگم ............ آههههه
تهیونگ: بگو دیگه جون به لبم کردی
نامجون: باشه فقط آروم باش دکتر گفت که سانا ممکنه وقتی بهوش بیاد چیزی یادش نیاد یا کسی رو نشناسه
تهیونگ: تا اینو گفت اشک تو چشمام جمع شد و نفس برید داشتم اون حرف نامجون رو تحلیل میکردم پاهام شل شدن و افتادم زمین نامجون اومد سمتم که بلندم کنه ولی دستشو زدم کنار و همونجا برام مهم نبود کجا باشه پاهام و جمع کردم تو خودم و دستمو گزاشتم روی پاهام و شروع کردم به گریه کردن نامجون اومد و بغلم کرد و آروم سرمو نوازش میکرد
نامجون: شششششش آروم باش تهیونگ دکتر گفته شاید بعد مدتی یادش بیاد همه چی رو چرا الکی گریه میکنی؟
تهیونگ : چون دوست ندارم که وقتی بیدار بشه بگه تو کی هستی(با حالت بغض و گریه)
نامجون:تهیونگ و بلند کردم و بردمش تو اتاق خودمون و رو مبل گزاشتم و رفتم براش آب قند بیارم چون پوستش سفید شده بود و لباش کبود بود رفتم و آوردم و دادم بهش بخوره و بعد از اینکه خورد رفت تو اتاق سانا
ببخشید این پارت یکم کوتاه بود 😅
*Namjoon.pov*
رفتم پیش تهیونگ و آوردمش تو یه اتاق دیگه
نامجون: تهیونگ ببین .......... نمیدونم چجوری بگم
تهیونگ: چیزی شده در رابطه با سانا عه؟
نامجون : آره درباره اونه ولی نمیدونم چجوری بگم ............ آههههه
تهیونگ: بگو دیگه جون به لبم کردی
نامجون: باشه فقط آروم باش دکتر گفت که سانا ممکنه وقتی بهوش بیاد چیزی یادش نیاد یا کسی رو نشناسه
تهیونگ: تا اینو گفت اشک تو چشمام جمع شد و نفس برید داشتم اون حرف نامجون رو تحلیل میکردم پاهام شل شدن و افتادم زمین نامجون اومد سمتم که بلندم کنه ولی دستشو زدم کنار و همونجا برام مهم نبود کجا باشه پاهام و جمع کردم تو خودم و دستمو گزاشتم روی پاهام و شروع کردم به گریه کردن نامجون اومد و بغلم کرد و آروم سرمو نوازش میکرد
نامجون: شششششش آروم باش تهیونگ دکتر گفته شاید بعد مدتی یادش بیاد همه چی رو چرا الکی گریه میکنی؟
تهیونگ : چون دوست ندارم که وقتی بیدار بشه بگه تو کی هستی(با حالت بغض و گریه)
نامجون:تهیونگ و بلند کردم و بردمش تو اتاق خودمون و رو مبل گزاشتم و رفتم براش آب قند بیارم چون پوستش سفید شده بود و لباش کبود بود رفتم و آوردم و دادم بهش بخوره و بعد از اینکه خورد رفت تو اتاق سانا
ببخشید این پارت یکم کوتاه بود 😅
۲۹.۵k
۲۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.