چه اتفاقی افتاد
چه اتفاقی افتاد
𝕻𝖆𝖗𝖙_۳۱
ویو ا/ت
سرم بد جوری درد میکرد.
هوا هم خیلی سرد بود.
همه جاهم تاریک بود.
خواستم دست و پاهام رو تکون بدم. ولی متوجه شدم دست و پاهام رو بستن و روی ی صندلی گذاشتنم. که یهو در باز شد.
تاریک بود نتونستم صورتش رو ببینم. ولی یهو چراغ ها رو روشن کرد. و با قیافه شوگا مواجه شدم.
شوگا: به به خانم جئون.
ا/ت: ش. ش. شوگاه!
شوگا: هوم چه حسی داره؟
ا/ت: منظورت چیه؟
تو شرکت بهت با زبون خوش گفتم که بیا عضو باند من شو. که رد کردی.
منم مجبور شدم که از ی راه دیگه وارد شم. خودت خواستی.
ا/ت: چرا دوست داری من عضو باندت بشم.
شوگا: به همین دلیل. ی نگاه به خودت بنداز تو الان تو زیر زمین عمارت ی مافیا هستی. و ممکن هر بلایی هم که میخواد سرت بیاره.ولی تواصلا نمی ترسی. از همون اول که تو شرکت گفتی رئیس منم با اینکه میدونستی مافیام ازم نترسی. همون اول که دیدمت گرفتم که تو خون مافیا بودن رو داری.
ا/ت: خوب الان چیکار کنم.؟
شوگا: بیا عضو باند من شو.
ویو ا/ت
(خدایا الان چیکار کنم.
یعنی قبول کنم. اگر قبول کنم دردسر هام بیشتر میشه. ولی اگر قبول نکنم)
شوگا: قبول نکنی میکشمت. چون نمیتونم ببینم یکی که میتونه بهترین مافیا باشه هعی جلو چشمم باشه.
ا/ت: خیله خوب. چاره دیگه ای ندارم. قبوله.
شوگا:.....
𝕻𝖆𝖗𝖙_۳۱
ویو ا/ت
سرم بد جوری درد میکرد.
هوا هم خیلی سرد بود.
همه جاهم تاریک بود.
خواستم دست و پاهام رو تکون بدم. ولی متوجه شدم دست و پاهام رو بستن و روی ی صندلی گذاشتنم. که یهو در باز شد.
تاریک بود نتونستم صورتش رو ببینم. ولی یهو چراغ ها رو روشن کرد. و با قیافه شوگا مواجه شدم.
شوگا: به به خانم جئون.
ا/ت: ش. ش. شوگاه!
شوگا: هوم چه حسی داره؟
ا/ت: منظورت چیه؟
تو شرکت بهت با زبون خوش گفتم که بیا عضو باند من شو. که رد کردی.
منم مجبور شدم که از ی راه دیگه وارد شم. خودت خواستی.
ا/ت: چرا دوست داری من عضو باندت بشم.
شوگا: به همین دلیل. ی نگاه به خودت بنداز تو الان تو زیر زمین عمارت ی مافیا هستی. و ممکن هر بلایی هم که میخواد سرت بیاره.ولی تواصلا نمی ترسی. از همون اول که تو شرکت گفتی رئیس منم با اینکه میدونستی مافیام ازم نترسی. همون اول که دیدمت گرفتم که تو خون مافیا بودن رو داری.
ا/ت: خوب الان چیکار کنم.؟
شوگا: بیا عضو باند من شو.
ویو ا/ت
(خدایا الان چیکار کنم.
یعنی قبول کنم. اگر قبول کنم دردسر هام بیشتر میشه. ولی اگر قبول نکنم)
شوگا: قبول نکنی میکشمت. چون نمیتونم ببینم یکی که میتونه بهترین مافیا باشه هعی جلو چشمم باشه.
ا/ت: خیله خوب. چاره دیگه ای ندارم. قبوله.
شوگا:.....
۵۹۵
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.