درگوشم زمزمه کرد : قبلا .. هرشب باهات میخوابیدم . اما دو
درگوشم زمزمه کرد : قبلا .. هرشب باهات میخوابیدم . اما دو شبه که این سعادت نصیبم نشده
+: قرار نیست که بشه . گفتم که اجازه نمیدم بهم دست بزنی
-: مطمئنی؟!
+: معلومه .
- ولی علائم بدنت یه چیز دیگه میگه ، داره بهم التماس میکنه که به فاکش بدم
+: ن.. نه.. اصلا هم اینطوری نیست
- : بزار بهت ثابت کنم .
با قرار گرفتن لبهاش روی گردنم ناله ای از ته گلوم خارج شد . هیکی پررنگی روی گردنم گذاشت و گفت: دیدی گفتم؟
+: قرار نیست که بشه . گفتم که اجازه نمیدم بهم دست بزنی
-: مطمئنی؟!
+: معلومه .
- ولی علائم بدنت یه چیز دیگه میگه ، داره بهم التماس میکنه که به فاکش بدم
+: ن.. نه.. اصلا هم اینطوری نیست
- : بزار بهت ثابت کنم .
با قرار گرفتن لبهاش روی گردنم ناله ای از ته گلوم خارج شد . هیکی پررنگی روی گردنم گذاشت و گفت: دیدی گفتم؟
۲.۹k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.