p1
(ویو ا.ت)
از خواب بیدار شدم ساعت ۶:۰۰ صبح بود رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم و رفتم دوش گرفتم و اومدم بیرون و لباس پوشیدم موهامو خشک کردم و رفتم توی آشپز خونه که صبحانه درست کنم وقتی درست کردم خوردم و لباسامو عوض کردم باید میرفتم کمپانی هایب چون تازه میخواستم کارم رو شروع کنم اونجا باید میدیدم میکاپ آرتیست کی میشم خلاصه رفتم بیرون تاکسی گرفتم و رفتم اونجا وقتی رفتم اونجا خوردم به یه نفر و افتادم روش پوزیشن اینجوری بود که من روی بدن اون قرار گرفته بودم وقتی نگاه کردم دیدم جونگکوکه هیچی نمیگفتیم فقط توی چشمای همدیگرو نگاه میکردیم بعد من خودمو جمع و جور کردم و بلند شدم اونم بلند شد ومن وقتی بلند شدم گفتم
+معذرت میخوام
_ اشکال نداره ولی حواست باشه
+ بله
و رفتم توی اتاق پی دی نیم و بهش گفتم که کجا باید کارمو شروع کنم گفت میکاپ آرتیست جونگکوک هستی منم خجالت زده بودم نمیدونستم چجوری توی چشماش نگاه کنم دیگه منم رفتم اونجا و دیدم داداشم اونجاست رفتم بغلش کردم
+یونگییییی
یونگی:اوه ا.ت تو ...اینجا چیکار میکنی عزیزم ؟
+من اینجا اومدم کار کنم الانم میکاپ آرتیست جونگکوکم
یونگی: واقعا؟!
+آره
یونگی: ا.ت زیاد به جونگکوک نزدیک نشو
+باشه
بعدشم رفتم پیش جونگکوک و داشتم آماده ش میکردم که گفت
_ ا.ت درسته؟
+بله ؟
_ چند سالته؟
+۲۳
_ اوه پس من خیلی ازت بزرگترم . دوست پسر داری؟
+نه
_(زیر لب گفت خوبه)
+ خب کارت تموم شد میتونی بری
بعدش بلند شد میخواست بره که یه دختری با یه لباس باز و تنگ که سینه هاش معلوم بود اومد پیشش و گفت
*علامت دختره *
* ددیییی
_ اوه بیبی
بعد یهو دختره رو بغل کرد و بوسیدش نمیدونم چرا ولی حسودیم شد
از خواب بیدار شدم ساعت ۶:۰۰ صبح بود رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم و رفتم دوش گرفتم و اومدم بیرون و لباس پوشیدم موهامو خشک کردم و رفتم توی آشپز خونه که صبحانه درست کنم وقتی درست کردم خوردم و لباسامو عوض کردم باید میرفتم کمپانی هایب چون تازه میخواستم کارم رو شروع کنم اونجا باید میدیدم میکاپ آرتیست کی میشم خلاصه رفتم بیرون تاکسی گرفتم و رفتم اونجا وقتی رفتم اونجا خوردم به یه نفر و افتادم روش پوزیشن اینجوری بود که من روی بدن اون قرار گرفته بودم وقتی نگاه کردم دیدم جونگکوکه هیچی نمیگفتیم فقط توی چشمای همدیگرو نگاه میکردیم بعد من خودمو جمع و جور کردم و بلند شدم اونم بلند شد ومن وقتی بلند شدم گفتم
+معذرت میخوام
_ اشکال نداره ولی حواست باشه
+ بله
و رفتم توی اتاق پی دی نیم و بهش گفتم که کجا باید کارمو شروع کنم گفت میکاپ آرتیست جونگکوک هستی منم خجالت زده بودم نمیدونستم چجوری توی چشماش نگاه کنم دیگه منم رفتم اونجا و دیدم داداشم اونجاست رفتم بغلش کردم
+یونگییییی
یونگی:اوه ا.ت تو ...اینجا چیکار میکنی عزیزم ؟
+من اینجا اومدم کار کنم الانم میکاپ آرتیست جونگکوکم
یونگی: واقعا؟!
+آره
یونگی: ا.ت زیاد به جونگکوک نزدیک نشو
+باشه
بعدشم رفتم پیش جونگکوک و داشتم آماده ش میکردم که گفت
_ ا.ت درسته؟
+بله ؟
_ چند سالته؟
+۲۳
_ اوه پس من خیلی ازت بزرگترم . دوست پسر داری؟
+نه
_(زیر لب گفت خوبه)
+ خب کارت تموم شد میتونی بری
بعدش بلند شد میخواست بره که یه دختری با یه لباس باز و تنگ که سینه هاش معلوم بود اومد پیشش و گفت
*علامت دختره *
* ددیییی
_ اوه بیبی
بعد یهو دختره رو بغل کرد و بوسیدش نمیدونم چرا ولی حسودیم شد
۸.۷k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.