Halp part2
ا.ت:باشه نامی...
صبحانه رو خوردمو درحالی که هنوز دهنم پر بود گفتم:جین..."درحال جویدن"واقعا خوشمزه بود...
جین:باشه باشه...غذاتو بخور الان خفه میشی...
گوشیمو برداشتم و رفتم تو اتاق...از اونجایی که خیلی دختره کنجاوی ام به حرف نامجون گوش ندادم و منتظر موندم اون یارو زنگ بزنه...
"هشت ساعت بعد..."
ا.ت:اهههه...خسته شدم....چرا زنگ نمیزنههه؟...
خودمو پرت کردم رو تخت و درحالی که صورتم رو،روی بالش فشار میدادم با صدای بلند گفتم:من میخوام بفهمم اون کیههههه؟؟؟
*از زبون نامجون همون لحظه...*
ا.ت خیلی وقته که از اتاق بیرون نیومده...حتی برا خوردن ناهار...رفتم بالا...میخواستم در بزنم و وارد اتاق ا.ت بشم که صداشو شنیدم...
(این همون لحظه هست که ا.ت خودشو انداخت رو تخت)
نامجون آروم:حالا فهمیدم جریان چیه...اما...اما...اون نباید بفهمه...اون...اون...اون جونش در خطره!...
#اکسپلور#مود#کیپاپ#کیدراما#انیمه
#بی_تی_اس#بلک_پینک#اکسو#تهیونگ
#ایتزی#تی_اکس_تی#استری_کیدز
#کره#بنگتن#کیوت#مانگا#اسپا#لیوای
#کتاب#طراحی#تینجری#میم#جیمین
#کره_جنوبی#بابل_تی#شکلات#لیسا
صبحانه رو خوردمو درحالی که هنوز دهنم پر بود گفتم:جین..."درحال جویدن"واقعا خوشمزه بود...
جین:باشه باشه...غذاتو بخور الان خفه میشی...
گوشیمو برداشتم و رفتم تو اتاق...از اونجایی که خیلی دختره کنجاوی ام به حرف نامجون گوش ندادم و منتظر موندم اون یارو زنگ بزنه...
"هشت ساعت بعد..."
ا.ت:اهههه...خسته شدم....چرا زنگ نمیزنههه؟...
خودمو پرت کردم رو تخت و درحالی که صورتم رو،روی بالش فشار میدادم با صدای بلند گفتم:من میخوام بفهمم اون کیههههه؟؟؟
*از زبون نامجون همون لحظه...*
ا.ت خیلی وقته که از اتاق بیرون نیومده...حتی برا خوردن ناهار...رفتم بالا...میخواستم در بزنم و وارد اتاق ا.ت بشم که صداشو شنیدم...
(این همون لحظه هست که ا.ت خودشو انداخت رو تخت)
نامجون آروم:حالا فهمیدم جریان چیه...اما...اما...اون نباید بفهمه...اون...اون...اون جونش در خطره!...
#اکسپلور#مود#کیپاپ#کیدراما#انیمه
#بی_تی_اس#بلک_پینک#اکسو#تهیونگ
#ایتزی#تی_اکس_تی#استری_کیدز
#کره#بنگتن#کیوت#مانگا#اسپا#لیوای
#کتاب#طراحی#تینجری#میم#جیمین
#کره_جنوبی#بابل_تی#شکلات#لیسا
۴.۱k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.